دعاي آن حضرت در دفع دشمنان، بنام دعاي يماني
بنام خداوند بخشنده مهربان، سپاس خداي جهانيان را سزاست، و عاقبت براي متقين است، و درود خدا بر محمد خاتم پيامبران و بر تمامي خاندان او باد. خدايا! تو را ميستايم و تو سزاوار ستايشي، به سبب عطاهاي بسيار و بخششهاي فراواني که بمن ارزاني داشته، و احسانهاي بسيارت در حقم، و جاي دادنم در جاي راستي، و منّتهايي که در حقّم اعمال فرمودي، و از دفاعي که از من کرده، و توفيقاتي که شامل حالم نمودي، و اجابت کردن دعايم آنگاه که با رغبت و با صفا و خلوص تو را خوانده و اميد بتو بستم، و در تمامي مواضع تو را جبران کننده، و در تمامي مکانها تو را ناظر بر خود، و ياور بر عليه دشمنانم، و پوشاننده گناهانم مييابم، از آن زمان که مرا در اين دنيا، که براي آزمودن ما خلق فرمودهاي تا ببيني براي دنياي ديگر چه ميکنيم، آوردي، هيچگاه فضل و بخششت را از خود دور نديدم. پس من آزاده شده تو هستم از تمامي مصيبتها و سختيها، و رنجها و اندوههايي که تيرهاي قضا و انواع بلاهاي سخت بر من غالب شدهاند، از تو جز نيکي بياد نداشته و جز عطا و بخشش چيزي نديدهام، خيرت شامل حالم بوده و فضلت بر من استمرار داشته، و نعمتهايت در حقم پياپي فرا ميرسد، ترس و بيم را تحقق نبخشيده و اميدم را محقق ساختي، در سفرها همراهم بوده و در حضرها مرا گرامي داشتي، و بيماريهايم را شفا داده و در اينجا و در بازگشتگاهم مرا سلامتي دادي، و دشمنانم را از من شادمان نساخته، و هر که مرا هدف قرار داد به خودش باز گرداندي، و رنج دشمنانم را کفايت فرمودي. پس سپاسم بر تو پياپي و ستايشم بر تو استمرار دارد، از روزگاري به روزگار ديگر، به انواع تنزيهها، در حاليکه از روي خلوص براي ياد تو و بدست آوردن خشنودي توست، به ستايشي خالص و ستودني بي آلايش، به تعداد بسيار در مورد آشکار ساختن دورغ مشرکان، در نيرويت کسي تو را ياري نکند، و در خداوندي کسي با تو مشارکت ننمايد، و هنگاميکه موجودات را بر روي سرشتهاي مختلف مقرر داشتي مورد بازرسي قرار نگرفتي، و اوهام پرده هاي ناديده براي رسيدن به تو از هم بدرد، تا بتواند در عظمت تو به حد و اندازه اي معتقد گردد. همتهاي بلند به درک حقيقتت نرسيده، و انديشههاي ژرفنگر بتو دست نيابند، و در جبروت شکومندت ديد بيننده بتو نرسد، ويژگيهاي قدرتت از صفات مخلوقين برتر گرديده، و عظمت بينهايتت از آن اوج گرفته است، آنچه قصد افزايش آنرا داشته باشي کاسته نشود، و آنچه قصد کاهش آنرا داشته باشي بر آن افزوده نگردد، هنگامي که مخلوقات را ايجاد کردي کسي شاهد کارت نبود، و هنگاميکه موجودات را پراکندي شريکهائي نداشتي. زبانها از تفسير صفاتت بازمانده، و عقول از درک کنه معرفتت عاجزند، و چگونه توصيف شوي در حاليکه تو نيرومند پاکي هستي که از ازل همواره به تنهايي در وراي حجابها بوده و تا ابد خواهي ماند، کسي جز تو در آن حجابها قرار نداشت، و براي کسي جز تو سزاوار نيست، ديدگان بر تو نيفتاده تا خلقتي را از تو شاهد باشد، و قلوب را به صفاتت راهي نيست، و عقول جلال عزّتت را نمييابد. در مقام ملکوتت راههاي عميق تفکر حيران مانده است، از اينرو پادشاهان در برابر هيبتت متواضع، و چهرهها در پيشگاهت خوار و سر افکنده گرديدهاند، و هر چيز در برابر عظمتت مطيع، و هر چيز تسليم قدرتت شده، و گردنها براي تو خاضع گرديده، و در مقابل توصيف عظمتت لغات عاجز شده، و گرداندن توصيفات براي شناخت تو عقول را به حيرت کشانده، هر که در اين باره فکر کند ديدهاش خسته، و عقلش مبهوت و حيران، و تفکرش متحير ميگردد. خدايا! پس تو را سپاس، سپاسي پياپي و مستمر، بهم پيوسته و هم رديف، جاودانه و بدون فنا، در حاليکه در ملکوت گم نشده، و در جهان نابود نگردد، و در عالم معرفت از آن کاسته نشود، و تو را سپاس، سپاسي که خوبيهايش به شماره در نيايد در شب آنگاه که پشت کند، و صبح آنگاه که تجلي نمايد، و در خشکي و دريا، و صبح و شام، و شامگاه و بامداد، و ظهر و سحر. خدايا! به توفيقت نجات را برايم حاضر گردانده، و مرا از جانب خود در ولايت عصمت قرار دادي، و همواره در نعمتهاي گسترده و عطاهاي فراوانت قرار داشته و در حفظ و حراست تو محافظت ميگردم، بالاتر از طاقتم مرا مجبور نکردي، چرا که جز طاعت و فرمانبري خودم را از من نميخواهي، پس شکر و سپاسم - اگر چه در گفتار کوشيده و در عمل تلاش نمايم - به کمترين حق تو نرسيده و جايگزين فضل تو نميگردد. زيرا تو خدايي هستي که معبودي جز تو نيست، غائب نگرديده و هيچ چيز از تو پنهان نيست، هيچ چيز در ژرفاي امور از ديدت پنهان نبوده، و هيچ گمشدهاي در تاريکيهاي پنهان از ديدت گم نشود، امرت براي انجام امور همانست که اراده انجامش را بنمايي تا تحقق يابد. خدايا! پس تو را ستايش همانند آنچه خود را بدان ستودي، و سپاسگزاران تو را سپاس گفته، و ستايشگران تو را ستودند، و تکبير گويان تکبير گفتند، و بزرگ شمرندگان بزرگ شمردند، تا بدانجا که شخص من به تنهايي تو را در هر چشم بهم زدني و بلکه کمتر از اين مقدار تو را بستايم، به اندازه ستايش همه ستايش گران، و يکتاپرستي جميع مخلصان، و ثناي تمامي لا اله الا الله گويان، و تنزيه گوئي تمام دوستان عارف به مقام تو، و هم اندازه آنچه را تو بدان عارف بوده و مورد پسند توست، از تمامي آفريدگانت از حيوانات، و بسوي تو مشتاقم بر اينکه مرا بستايش خود گويا کردي. و براستي چه وظيفه آساني بر عهدهام گذاردي، و چه وعده بزرگي در مقابل آن بمن دادي، از روي فضل و بخشش آغاز به نعمت بر من کردي، و از روي حق و عدالت به من دستور سپاسگزاري دادي، و در مقابل افزودن بر آن به چندين برابر وعده پاداش دادي، و از روي پند گرفتن و آزمايش و در برابر امر واجبي روزيم دادي، و مقدار کمي را از من درخواست کردي و از کار مشکل مرا معاف گرداندي، و در برابر بلاهاي بد مرا رها نساختي. و تندرستي بمن عطا کرده و گشايش در زندگي و فراواني بمن ارزاني داشتي، و فضلت را دو چندان نمودي، با وعدههايي که بمن دادي از راهيابي در راه روشن، و رسيدن آسان به درجه برتر، و مرا امتياز دادي به برترين پيامبران از نظر دعوت، و والاترين آنها از جهت شفاعت، يعني محمد - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد -. خدايا! بيامرز از من آنچه را جز مغفرتت آنرا فرا نگرفته، و جز عفوت آنرا محو نميگرداند، و جز فضلت آنرا نميپوشاند، و در اين روز يقيني بمن ده که مصيبتهاي دنيا و غمهاي آنرا آسان گرداند، و نيز شوقي بسوي تو و رغبت در آنچه نزد توست را بمن روزي فرما، و از جانب خود بخشش را برايم مقرر دار، و مرا به کرامت در نزد خود برسان، و شکر نعمتهايي که بمن دادهاي را روزيم گردان. بدرستيکه تو خداي يگانه، برتر، آفريدگار، شنوا، و دانائي هستي که در برابر امرت مانعي نبوده و از فضلت چيزي جلوگيري نميکند، و گواهي ميدهم که تو پروردگار من و پروردگار هر چيزي، خالق آسمانها و زمين، داناي نهان و آشکار، و برتر و والاتري. خدايا! از تو ثبات قدم در امور و تصميم قوي در هدايت شدن، و شکر بر نعمتت را خواستارم، و از ستم هر ستمگر، و تجاوز هر تجاوزگر، و حسد هر حسود بتو پناه ميبرم، بوسيله تو بر دشمنان حمله برده، و براي دوستي دوستان اميد بتو دارم، گذشته از آن بهرههائي که از فضلت نصيبم گشته، و اقسام احسان و انواع روزي که از تو بمن رسيده و من قادر به شمارش آنها نيستم. من اقرار دارم که تو خدائي هستي که معبودي جز تو نيست، سپاست در ميان مردم منتشر شده، و بخششت گسترده است، در احکامت کسي با تو منازعه نکرده و در کارت مخالفي نداري، آنچه بخواهي از مردمان را مالک ميشوي و آنان جز آنچه تو بخواهي را مالک نميشوند. تو نعمت دهنده، فزونبخش، آفريدگار، پديد آورنده، قادر، مسلط، منزه در نور قدس ميباشي، لباس مجد و عزت در بر کرده، و قدرت و بزرگي را در بر گرفتهاي، براي تو منت ديرينه و پادشاهي برجسته، و نيروي گسترده، و قدرت بسيار است، بخاطر آنکه مرا از برترين فرزندان آدم قرار داده، و مرا شنوا بينا، صحيح و سالم و تندرست گرداندي، مرا به نقصاني در بدن، و به آفتي در اعضا و جوارح، و به دردي در جان و عقل سرگرم ننمودي، آنگاه بزرگواريت بر من و نعمتهايت گستردهات در حقم تو را باز نداشت که باز در دنيا بر من بگستراني، و مرا بر بسياري از اهل آن برتري دهي. براي من گوشي قرار دادي که در آياتت تفکر کرده، و چشمي که قدرتت را بنگرد، و قلبي که عظمتت را بيايد، من فضلت بر خود را ستوده و جانم تو را ميستايد و به حقت گواهم، زيرا توئي زنده قبل از هر زنده، و زندهاي بعد از هر مرده، و زندهاي هستي که زندهبودن را به ارث ميبري، خيرت را از من در هيچ زماني قطع نکرده و عقوبتهايت را بر من نازل ننمودي، و حفاظتهايت را از من تغيير ندادي. پس اگر از احسانت جز عفوت و اجابت دعايم در هنگاميکه سرم را بلند کرده بودم، و زبانم را به حمد و ثنايت گويا کرده بودي را ذکر نکنم (مرا کافي است)، آنگاه که مرا تصوير نمودي در تقديرت خطائي نبود، و آنگاه که مقدر فرمودي در تقسيم روزيها خطائي وجود نداشت، پس تو را سپاس به اندازهاي که علمت گنجايش دارد، به اندازهاي که قدرتت بر آن احاطه مينمايد، و به اندازهاي که رحمتت آنرا در بر ميگيرد. خدايا! احسانت را در باقيمانده عمرم کامل گردان همچنانکه در گذشته چنين کردي، من به درگاهت توسل ميجويم به يکتا پرستيت و ستايشت و سپاست، و تهليل و تکبير و بزرگ داشتت، و نور بخشيت، و مهربانيت، و رحمتت، و برتريت، و حفاظتت، و حراستت، و منّتت، و جلال و جمالت، و بهاء و قدرتت، که مرا از بهرههاي کرامتت محروم نداري. زيرا به هر اندازه که بر بندگانت عطا نمائي بخل نمي ورزي، و کوتاهي در شکر نعمتهايت از بخششت نميکاهد، و ممانعت نمودن نعمتهاي خزينههاي نعمتت را افزايش نميدهد، بخششهاي بسيار زياد در بخشش فراوانت تأثير نگذارد، از فقر و تهيدستي نميهراسي تا بخل ورزي، و از نداري ترسي نداري تا فيض دارائي و کرمت کاهش يابد، و قلب خاشع و يقين درست و زبان ذاکر بمن روزي کن. و مرا از مکرت ايمني نبخش، و پوششت را از من کنار مزن، و يادت را از يادم مبر، و برکتت را از من سلب نکن، و رحمتت را از من قطع مگردان، و مرا از درگاهت دور نکن، و از رحمتت مأيوسم منما، و از هر وحشت مونسم باش، و از هر هلاکت نجاتم ده، چرا که تو خلف وعده نميکني، و درود خدا بر محمد و خاندان پاکش باد.
ابن عباس گويد: روزي نزد حضرت علي - که بر او درود باد - نشسته بودم و صحبت ميکرديم، فرزندش امام حسن - که بر او درود باد - وارد شد - آنگاه نقل ميکند که مردي از اشراف عرب از شهرهاي دور يمن وارد شد که قدرت دفع دشمنش را نداشت، و از آن حضرت خواست که براي دفع آن دشمن دعائي به او بياموزد، و امام اين دعا را به او آموخت -: