دعاي آن حضرت در مناجات، بنام دعاي امان
و در اين موارد بمن مهربان و رفيقي، بيماري را به سلامتي، و ناداري را به دارا بودن، و لال بودن را به سخن گفتن، و کري را به شنوائي، و خستگي را به راحتي، و عدم درک را به فهميدن، و جهالت را به دانائي، و اندوه را به خرسندي مبدل ساختي، آنگاه که مرا از بند رها ساخته و از گمراهي هدايت نمودي، در اين حال به دينت هدايت گرديدم، و مرا حفظ کرده و محافظت نمودي و کفايت کردي، و خطرات را از من دفع کردي و توانايم نمودي. و نمعتهايت بر من افزايش، و احسانت بر من اتمام يافت، و نيکيهايت در حق من کامل شد، توجهي به خود نمودم ديدم شکرم نسبت به تو اندک و جرأتم در مقابل تو و انجام گناهان زياد است، از من بردباري نمودي و مرا در مقابل گناهان مؤاخذه نفرمودي، و پوشش مرا ندريدي، و عيوبم را براي مخلوقات ظاهر نساختي. بلکه مرا به تأخير انداخته و مهلت داده و نجاتم دادي، از اينرو من در نعمتهايت قرار داشته و بر انجام گناهان پابرجا هستم، اين کار را از گناهکاران مخفي ميدارم در حاليکه تو از آن آگاهي، گويا تو پستترين ناظران بر کار زشتم ميباشي، و آنان و نه تو مرا مورد محاسبه قرار ميدهند. خدايا! پس کداميک از نعمتهايت را شکر گذارم، آنچه از آغاز بدون استحفاق بمن عنايت فرمودي، يا بردباريت از من به استمرار نعمتهايت و افزايش آنها، گويا من از نيکوکاران سپاسگزار هستم در حاليکه از آنان نيستم. خدايا! تعجّبم از خودم پايان نميپذيرد، و از چه رو از کار خود تعجب نکنم، از اينکه عملاً از اطاعت تو روي ميگردانم، يا آنکه آگاهانه اقدام به نافرماني تو ميکنم، يا از پابرجائيم بر محرماتي که اگر حلال بود مرا قانع نميساخت. پس پاک و منزهي، چقدر حجتت بر من آشکار، و پرده پوشيت از من ديرينه، و عفوت ارزشمند است بر کسي که به نعمتت بر نافرمانيت ياري جسته، و با اينکه به شدت عقابت و قدرت فرمانروائيت و عظمت غضبت آگاهست مرتکب گناهان ميگردد. خدايا! کم ارزش تلقي کردن عذاب در نزد من بسيار زياد است، چرا که در خشمناک کردن تو مبالغه کرده و اطاعت شيطان را نموده، و هواي نفس را بر خود مسلّط ساختهام و خود را در اختيار او قرار دادهام، و بخاطر طلب خشنودي تو و ترس از عقابت مخالفت شيطان و هواي نفس را ننمودهام. پس واي بر من از تو، باز واي بر من، در ناراحتيها بسيار به ياد تو و در خوشحاليها از تو غافل هستم، در گناهان سبکبال و اطاعتت را با سنگيني انجام ميدهم، با گستردگي نعمت بر من و نيکويي بخششهايت بر من و کمي سپاسگزاريم، بلکه بر بلائي صبر نداشته، و بر نعمتي شکر گزار نبودهام. خدايا! اين توصيف حال خودم ميباشد، و دانشت به آنچه حفظ نموده و فراموش کرده و در قلبم پنهان داشتهام، از آنچه در گذشته انجام داده ام، از گناهان بزرگ و خطاهاي عظيم، بيشتر است از آنچه زبانم بدان گويا بوده و خود بدان اعتراف کردهام. خدايا! هم اکنون در پيشگاه تو ايستاده به خطاهايم اعتراف دارم، بخاطر جنايتي که بر خود نمودهام اين دستهايم تسليم تو و اين گردنم در پيشگاهت خاضع است. اي محبوب قلبم راههاي حيله از من قطع شده و هر باطلي نابود گرديده، و مردم مرا بخود واگذاشته و روزگار مرا تنها نموده است، و در اين جايگاه ايستادهام، و اي آقايم و اگر منت تو بر من نبود قادر بر اين کار نيز نبودم. خدايا! گناهانم را بيامرز، به ناتوانيم رحم نما، و از آنچه در اختيار داري به نيک نظر نمودن بر من ببخشاي، و چون مالک اختيارم هستي مرا آزاد نما، و چون بر انتقام از من قادري مرا ببخش. خدايا و اي مولايم آيا به زاريم رحم کرده، و به ذلت جايگاهم در پيشگاهت، و وحشتم از مردم، و انسم به تو نظر ميافکني، اي بزرگوار، کاش ميدانستم در هنگام غفلت و بيتوجهيام آيا از من روي ميگرداني يا بر من توجه مينمائي، بلکه کاش ميدانستم چگونه با من عمل ميکني، و اي مولايم نميدانم آيا به دعائم جواب مثبت ميدهي يا جواب منفي؟ اگر جواب مثبت دهي، و اين گمانم بتو است، خوشا بحالم که سعادتمندم، خوشا بحالم که موفقم، خوشا بحالم که بينيازم، خوشا بحالم که مشمول رحمتت قرار گرفتهام، خوشا بحالم که پذيرفته شدهام، و اي مولايم اگر جواب منفي دهي، که از آن بتو پناه ميبرم و جانم غير اين معنا را از تو انتظار دارد، پس واي بر من، بدا بر حالم، واي بر شقاوتمنديم و ذلتم و نااميد شدنم، و بپايان رسيدن عمرم، کاش ميدانستم آيا مادرم مرا براي شقاوتمندي بدنيا آورد که اي کاش مرا بدنيا نميآورد، بلکه کاش ميدانستم آيا مرا براي آتش پرورانيد که اي کاش مرا نميپروراند. خدايا! چه بزرگ است آنچه مرا بدان مبتلا ساختهاي، و مصيبتم چه سنگين، دعايم چه نااميد کننده، و آرزويم چه بريده شده، شقاوتم چه مستمر است اگر مرا مشمول رحمتت قرار ندهي، خدايا اگر بنده و فقير و بيچاره و خواهان و محتاجت را مشمول رحمتت قرار ندهي به چه کسي، يا چگونه، يا به چه، يا به که اميد داشته باشم، که هنگامي که مرا رها ميسازي او مرا بسوي خود بخواند، اي آنکه بخششش گسترده است. خدايا! کثرت گناهان و خطاها و نافرمانيها و اسراف بر خودم، و جرأت بر خويشتن و ارتکاب محرّماتت، تو را باز نداشت که مجدداً با رحمتت بر فقرم، و با گذشتت بر خطايم، و با بخشش ديرينهات بر گناهان بزرگم توجه نمائي، چرا که تو مجرم را عفو مي کني و اي آقايم من مجرمم، و تو گناهان را ميبخشي و من اي آقايم گناهکارم، و از خطاکار ميگذري و من اي آقايم خطاکارم، و بر کسي که از حد خود تجاوز کرده رحم مي کني و من اي آقايم تجاوزگرم. اي آقايم اي آقايم اي آقايم، اي مولايم اي مولايم اي مولايم، اي رحم کننده، اي رؤوف، اي عطوف،اي مهربان، اي مالک، اي نيرومند، اي غالب، عملي ندارم که بدان اميد انجام خواستهام را داشته باشم. از تو ميخواهم بنام پوشيده مخفي، پاک و پاکيزهات که آنرا در ذاتت قرار داده، و در علمت و عالم غيبت استقرار يافته و از آن دو خارج نميگردد، پروردگارا بتو از تو ميخواهم، و به آن و به پيامبرت محمد - که درود تو بر او و خاندانش باد - و به برادر پيامبرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب، و به فاطمه پاک سرور زنان جهان، و حسن و حسين دو آقاي جوانان اهل بهشت از آغاز تا پايان جهان، و به پيشوايان راستگوي پاک که حقوقشان را بر تمامي مردم واجب و اطاعتشان را لازم نموده و آنرا به اطاعت خود قرين کردي، چيزي غير از اين ندارم و بهتر از آن چيزي را سراغ ندارم. خدايا! در کتاب محکمت و بر زبان پيامبر راستگويت - که درود تو بر او و خاندانش باد - فرمودي: « براي پروردگارشان زاري نکرده و تضرع نکردند»، پروردگارا هم اکنون من فقير تضرع کننده، رجوع کننده به تو، توکل کننده بر توأم، و اي آقا و مولايم فرمودي: « و اگر آنان هنگامي که بخود ستم نمودند نزد تو ميآمدند و از خدا طلب آمرزش ميکردند و پيامبر بر ايشان استغفار مينمود خداوند را توبه پذير و مهربان مييافتند». و اي مولايم طلب آمرزش کرده و توبه مي کنم، و به گناه و خطايم اعتراف داشته و طلب ناديده گرفتن لغزشم را دارم، آنچه بدان آگاهي را ببخشاي، و اي آنکه ثنايت برتر و نامهايت مقدس است فرمودي: «اي بندگاني که بر خود ستم نمودهاند از رحمت الهي مأيوس نگرديد خداوند تمامي گناهان را ميبخشد او بخشنده و مهربان است». خدايا! آمدم آمدم، و خير نزد توست اي مولايم، من تجاوزگر بر خود هستم، و در جايگاه ذليلان گناهکاري که بر تو جرأت داشته و وعده و وعيدت را خفيف شمرده، و اطاعتت و اطاعت پيامبرت را رها کردهاند، ايستادهام. به چه جرأتي بر تو تجرّي نموده، و به چه غروري خود را مغرور ساختم، من اقرار کننده به گناه، در گرو عمل خويشم، از راهم سرگردان، جسور در انجام خطا، در گرداب گناه غوطه ور، بي کس و تنهايم، براي گناهانم بخشنده، و براي توبهام پذيرا، و براي سخنم شنوا، و براي لغزشم ناديده گيرنده، و براي خطايم پوشاننده، و براي دعايم اجابت کنندهاي جز تو نمييابم. اي آقايم پس مرا محروم مدار از آنچه بخشيدي به کسي که بر نفس خود تجاوز کرد و عصيان تو را نمود آنگاه تو را خشنود ساخت، و مرا هلاک مکن اگر بتو پناه آورده و به درگاهت فرود آمده و پناهنده بتو شدم، اي مولايم اگر تو را خواندم تو مرا بدان امر فرمودي، و تو ضامن آن گرديدي، و اگر از تو خواستم بمن عنايت کن، و اگر از تو طلب کردم مرا محروم مدار. خدايا! مرا ببخشاي و توبهام را بپذير و از من خشنود شو، و اگر از من خشنود نيستي از من درگذر، گاه مولي از بندهاش راضي نميشود اما او را ميبخشد، خواست من شبيه خواست محتاجان نيست، زيرا محتاج هر گاه چيزي بخواهد و رد شود و به او داده نشود باز ميگردد، ولي من از تو مي خواهم و به تو اصرار مي ورزم به کرم و جود و حياءت تا نااميد نگرداني خواهنده اي که نيازمند است و دست به دامن نيکي نمودنت زده، و خواستار عنايت توست، و به درگاهت فرود آمده، و در رحمتت را ميکوبد. سوگند به عزت و جلالت اي آقايم اگر گناهانم بين آسمان و زمين چيده شود، و ستارگان را بشکافد و به اعماق زمين برسد و از زمينهاي هفتگانه بگذرد، و سنگينتر از شنها و ماسهها گردد، مأيوس بودن از بخشش تو و نااميدي از شمول خشنوديت مرا باز نميگرداند. اي مولا و پروردگارم مرا به خواستن بهشت راهنمائي کردي، و وسيله بسوي خود در آن را آموختي، و من وسيله ميجويم به تو به آن وسيله، يعني محمد و خاندانش - که درود تو بر تمامي آنان باد - آيا خواستاران را به خير و نيکي راهنمائي ميکني، آنگاه آنان را از آن منع مينمائي، در حاليکه تو در تمامي کارها بزرگوار و ستوده شدهاي، اي مولايم سوگند به عزّتت، تو گرامي تر از آن و فضلت بيشتر از اين امر است. خدايا! مرا بيامرز و مشمول رحمتت قرار ده، و از من خشنود شو و توبهام را بپذير، و مرا حفظ فرما، و از من در گذر، و مرا تأييد گردان و موفق بدار، و مرا در پناه خود گير، و در ذمه و حفاظت خود قرار ده و عذابم مکن. خدايا! به هر نيکي راهي را برايم قرار ده، و در هر چيز بهرهاي را برايم مقدر فرما، و مرا از مکرت ايمن مدار، و از رحمتت نااميد مفرما، و از لطفت مأيوسم مکن، چرا که تنها کافران از مکر تو احساس ايمني ميکنند، و تنها گمراهان از رحمتت نااميدند، و تنها کافران از لطف تو مأيوسند، بتو ايمان آوردهام مرا ايمني بخش، و بتو پناه آورده مرا در پناه خود گير، و از تو فرياد رسي ميطلبم بفريادم رس. خدايا! از تو امان امان ميخواهم، اي بزرگوار، در روزي که در صور دميده شود، و هر که در آسمانها و زمين است جز آنانکه خدا خواهد بحال بيهوشي روند، آنگاه دوباره در صور دميده شود و ناگهان آنان را ايستاده و در حال نظاره کردن ميبيني، و زمين بنور پروردگارش روشن گردد، و کتابهاي اعمال آورده شود و پيامبران و شاهدان حاضر شوند، و بين آنان به حق حکم شده و به آنان ستم نشود. و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که مردم چون پروانههاي پراکنده، و کوهها چون پشم زده شده باشند، و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که هر کس اعمال خوب يا بدي که انجام داده را حاضر ميبيند، و آرزو دارد بين او و اعمال بدش فاصله بسياري ميافتاد. و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که هر شير دهندهاي از شيرخوار خود غافل ميگردد و هر حاملهاي وضع حمل مينمايد، و مردم را به حال مستي ميبيني در حاليکه آنان مست نيستند بلکه عذاب الهي شديد است، و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که انسان از برادرش و مادرش و دوستش و فرزندانش فرار مي کند، چرا که براي هر کس کاري است که او را سرگرم کرده و فرصت توجه به ديگران را ندارد. و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که هر کس با نفس خود به جدل و گفتگو مي پردازد و هر کس اعمال خود را بهمراه دارد و آنان مورد ستم واقع نميشوند. و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که زبان و دست و پاي آنان به آنچه انجام دادهاند گواه است، روزي که خداوند جزاي کامل آنانرا بدهد و ميدانند که خداوند حق آشکار است. و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم در روزي که نزديک است، آنگاه که دلها خشم خود را در گلويشان فرو ميبرند، براي ستمگران دوست و شفاعتگر پذيرفته شدهاي نيست، و اي بزرگوار از تو امان امان ميخواهم روزي که انسان در مقابل کار انساني ديگر جزا داده نشود، و از کسي شفاعت قبول نگردد، و نه بدلي از آنان پذيرفته شود و نه آنکه مورد ياري قرار گيرند. خدايا! از تو امان خواستم مرا بپذير، و به تو پناهنده گرديدم مرا پناه ده، اي گراميترين کسي که پناهندگان به او پناه جستهاند، و مرا نااميد از رحمتت باز مگردان، و از جانب خود خشنودي بمن ببخش، تو بر هر کار قادر و توانائي.
خدايا! از آغاز نعمتهايت را شامل حالم نمودي در حاليکه آنرا بخاطر عمل يا شکري مستحق نگرديده بودم، مرا آفريدي در حاليکه چيزي نبودم، و خلقتم را زيبا آفريده و زيبا صورتگري نمودي در زماني که در شکم مادرم بودم، و در بزرگي بمن غذا دادي، و از حال ضعف به حال توانائي، و از جهالت به علم و دانش، و از فقر به بينيازي مرا حرکت دادي.