دعاي آن حضرت در شکايت ايشان از قومش
اين جزاي کسي است که بيعت را ترک کند و پيمان را بشکند، به خدا سوگند هنگامي که شما را دستور به جهاد دادم شما را وادار به کاري کردم که خوشايندتان نبود ولي خداوند خيرتان را در آن قرار داده بود، اگر شما در برابر اين دستور تسليم شده بوديد به هنگامي که در مسير حق گام برميداشتيد رهبرتان بودم، و اگر منحرف ميشديد شما را به راه باز ميگرداندم، و اگر خودداري ميکرديد کساني را به جاي شما ميگماردم، و به هر حال براي من اطمينان بخش بود، اما (افسوس) من با کمک چه کسي بجنگم و به که اعتماد کنم، من ميخواهم بوسيله شما بيماريها را مداوا کنم، اما شما خود درد من هستيد، من به کسي ميمانم که بخواهد خار را بوسيله خار بيرون آورد با اينکه ميداند خار همانند خار است. خدايا! پزشکان از دزمان اين درد جانکاه خسته و ملول شدهاند، و بازوي تواناي راد مردان در کشيدن آب همت از چاه وجود اين مردم که دائماً فروکش ميکند ناتوان گرديده است.
روايت شده: مردي از اصحاب امام نزد ايشان آمد و گفت: تو ما را از مسأله حکميت نهي کردي سپس بدان امر فرمودي، ما نفهميديم کدام يک از اين دو دستور صحيح است، امام (ناراحت شد) و دستها را بهم زد و فرمود: