علم مکفوف و علم مبذول (مصبوب)
[صفحه 76] محمد باقر «ع» است: ان لله- عزوجل- علمين: علم مبذول و علم مکفوف، فاما المبذول فانه ليس من شيء تعلمه الملائکه و الرسل الا نحن نعلمه، و اما المکفوف فهو الذي عند الله- عز و جل- في ام الکتاب، اذا خرج نفذ.[1]. - خداي- عزوجل- را دو گونه علم است: علم مبذول (عطا شده به غير) و علم مکفوف (ويژهي ذات متعال). علم مبذول چنان است که هر چه به همهي فرشتگان و پيامبران داده باشند به ما نيز دادهاند. و علم مکفوف چنان است که نزد ذات الهي است. و آن علم هر گاه به بروز آيد، تحقق يابد. مقصود از جملهي اخير حديث «هرگاه به بروز آيد تحقق يابد» اين است که هر آن که از مرتبهي غيب ذات بر آمد و متعلق مشيت فعليه قرار گرفت، وجود خارجي يافته است. اين علم، ويژهي غيوب ذات و عوالم لا يتناهي و بي اسم و نشانهي حضرت کبريائي است. وليکن بايد توجه داشت که اين علم نيز هر گاه بروز کند و متعلق مشيت فعليه قرار گيرد، بطبع از نوع «علم مبذول» شود و به «وعاء مشيت» برسد و تحقق يابد. اين است که در حديث ديگري از امام صادق «ع» آمده است: ان لله- تبارک و تعالي- علمين: علما اظهر عليه ملائکته و انبياءه و رسله، فما اظهر عليه ملائکته و رسله و انبياءه فقد علمناه، و علما استاثربه، فاذا بدا لله في شيء منه، اعلمنا [صفحه 77] ذلک، و عرض علي الائمه الذين کانوا قبلنا.[2]. - خداي متعال را دو گونه علم است: يکي آن علم که فرشتگان (مقرب) و پيامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، اين علم را ما نيز بخوبي ميدانيم. دوم آن علم که ويژهي ذات مقدس اوست و کسي جز او آن را نميداند (علم مستاثر، علم مکفوف). ليکن چون خدا اراده کند که چيزي از همين علم را نيز آشکار گرداند به ما بياموزد. و امامان پيشين را نيز از آن آگاه سازد. پس بنا بر آنچه بصراحت در اينگونه احاديث آمده است، آنچه از ازل تا ابد، در ارتباط با ايجاد و تکوين، و اعطا و تقدير، و حکمت و تشريع، و سلوک و تهذيب، و ادب و قرب... به فرشتگان و پيمبران رسيده و عطا شده است، همه و همه در نزد انسان هادي (پيامبر اکرم و ائمهي طاهرين) نيز هست. اينکه در حديث امام باقر «ع» آمده است: «علمي که به همهي فرشتگان و پيامبران داده باشند به ما نيز دادهاند»، به اين معني است که چيزي نيست که آنان بدانند و ما ندانيم، و آنان بتوانند و ما نتوانيم. چون اين علم، از سنخ علمهاي بشري و فلسفهها و عرفانها و تجربهها و صنعتها نيست، بلکه «علم الهي» و «لدني» و «علم صحيح» است، يعني مطابق با واقع و حقيقت و مستلزم قدرت. پس سخن بالا چنان ميرساند که چيزي نيست که آنان بر آن توانايي داشته باشند و ما نداشته باشيم، بنابراين، علم زنده کردن مردگان که [صفحه 78] نزد حضرت عيساي مسيح «ع» بود، و وي آن راز و آن اسم را ميدانست و ميتوانست، ايشان نيز آن را ميدانند و ميتوانند، و بر همين قياس همهي چيزهاي ديگر... بلکه بايد دانست که در برخي از تعاليم نيز آمده است که مراتبي از علم حقيقي و قدرت اعطايي، در نزد پيامبر اکرم «ص» و ائمهي طاهرين «ع» هست و به آنان عطا شده است که در نزد پيامبران ديگر و فرشتگان مقرب و کروبيين نيست. و مقام علم و قدرتي که خداي متعال به ايشان عطا فرموده است از همهي ديگران و جميع جهانيان (در همهي جهانها و عوالم) بالاتر است و والاتر، و مرتبهاي است ويژه- چنانکه از جمله، در دعاي مهم پس از «زيارت عاشورا»، بدين حقيقت اعلي و معرفت والا، در ابعاد حقايق و معارف، و علمها و شناختها، تصريح گشته است.[3]. و همين واقعيت است که علي «ع» در مقام شناساندن آل محمد «ص» و انبازان قرآن، از آن بدينگونه تعبير کرده است: هم عيش العلم، و موت الجهل...[4]. - آل محمد، زندگي علمند و مرگ جهل. [صفحه 79] يعني، علم به ايشان زنده است، و ايشانند مايهي بروز «علم صحيح»، و ايشانند علم زنده و زنده کنندهي علم و معرفت و دانايي، و نابود کنندهي جهل و از بين برندهي ناداني. آري، علم حقيقي و حقيقت علم نزد ايشان است. و با اين علم است که جهل- بصورت واقعي و کامل- از ميان ميرود، و انسان به حقيقت علم ميرسد. و اين علم، از دقيقترين حقايق الهي و اسرار معرفت تا مباني علم هدايت و فطرت و تربيت و سياست و عدالت و... همه را شامل ميشود، يعني آنچه ممکن است انسان به آن برسد، و آنچه براي صيرورت تام انسان در همهي زمينهها و استعدادهاي متصور ضرورت دارد، و کمال اتم و سعادت اکمل او را تامين ميکند، و او را به مرتبهي کامل «البالغ في السعاده» ميرساند، همه و همه، نزد ايشان است، و ايشان محل تجسم تام و تقوم نهايي اين مراتب ميباشند... ... و دردا و دريغا که علوم آل محمد «ص» و معارف انسانهاي هادي- سلام الله عليهم اجمعين- درست شناخته نشد، و درست شناخته نيست، در هر دورهاي به دليلي، و به واسطهي مانعي و حجابي... که در اين رساله مجالي براي تفصيل اين موضوع نيست.
آنچه در همهي جهان پهناور هستي و آفاق بيکران وجود، تحقق پذيرفته است، همه و همه، مصداقهاي علم مبذول است، يعني علمي که متعلق آن مورد مشيت و اراده قرار گرفته و از طريق تعين ارادي و مشيتي در «وعاء مشيت»، در خارج- در ظرف عالم خود هر جا هست- تحقق يافته است. و آنچه سپس نيز اتفاق بيفتد و تحقق بيابد، در قلمرو مصداقهاي علم مبذول جاي دارد و همين سير را خواهد داشت. و علم مبذول- بتمام و کمال- به انسان هادي تفويض گشته است. در اينجا تعليمي رسيده است در حديثي صحيح، که در خور ژرف انديشي بسيار است. حديث از حضرت امام
صفحه 76، 77، 78، 79.