اقسام استعاره تصريحيه
[صفحه 107] 1- مستعار له و مستعار منه و جامع هر سه حسي باشند، مانند: و اجري فيها سراجا مستطيرا.[1]. و بفرمود تا خورشيد فروزان در طارم گردان به گردش برخاست. سراج مستعار منه و شمس مستعار له و ضياء جامع است و هر سه حسي هستند. 2- طرفين استعاره حسي و جامع عقلي باشد، مانند: احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره.[2]. حجت آوردند که درختند و خاندان رسول را که ميوهاند، تباه کردند. اختصاص نفس امام به پيامبر، نظير اختصاص ميوه به درخت، جامع اين استعاره است و (اختصاص) معنايي معقول است. 3- طرفين استعاره حسي باشند و جامع نيمي محسوس و نيمي معقول باشد يا از جهتي محسوس و از جهتي معقول باشد مانند جملهي رايت شمسا به معني (رايت انسانا في حسن الطلعه و علو الشان) حسن طلعت، حسي و علوشان، عقلي است. 4- طرفين استعاره و جامع هر سه عقلي باشند مانند آيه من بعثنا من مرقدنا.[3] مستعاره منه رقاد به معني خواب و مستعاره له، موت و جامع بين آن دو عدم ظهور فعل و هر سه عقلي است. 5- مستعار منه حسي و مستعار له عقلي باشد در اين صورت جامع حتما عقلي خواهد بود، مانند ينحدر عني السيل[4] سيلاب از ستيغ من ريزان است. سيل براي علومي استعاره شده است که از آن حضرت به مردمان سرازير است و جامع اين استعاره حيات است (حيات جسماني) به علت سيل و (حيات معنوي و روحاني) به علت ريزش علوم، و (حيات امري) عقلي است. 6- مستعار منه عقلي و مستعار له حسي باشد در اين صورت نيز جامع عقلي است مانند: و سکنت الارض مدحوه في لجه تياره وردت من نخوه باوه و اعتلائه و شموخ انفه و سمو [صفحه 108] غلوائه.[5]. زمين از برخورد با کوهههاي موج آب، آرام بگستريد و خودبيني و ناز و سرکشي و بلند پروازي و گردنفرازي موجها را فرو کشيد. نخوه باوالماء و شموخ انفه براي کثرت تلاطم آب و تراکم امواج آن استعاره شده است که حسي است و مستعار منه افتخار و تکبر است که عقلي است و جامع يعني استيلاي مفرط نيز عقلي است.[6]. به تقسيم شش گانهي فوق دو اشکال وارد است: 1- چون هر استعارهاي بر مبناي تشبيه است اين امر مستلزم آن است که در تشبيه نيز به 6 قسم قائل گرديم و حسي بودن يا عقلي بودن وجه شبه را در تقسيم مدخليت دهيم. در حالي که ايشان در بحث تشبيه[7] صرفا انواع چهارگانه معروف تشبيه محسوس به معقول، معقول به محسوس، محسوس به محسوس و معقول به معقول را پذيرفتهاند. 2- انواع اول و سوم که در آن جامع يا تماما يا بعضا حسي معرفي شده است، غلط و با نفس جامعيت ناسازگار است. جامع در استعاره يا وجه شبه در تشبيه مفهومي است کلي که بناچار بايستي بر هر دو منطبق گردد و کلي نميتواند محسوس باشد: (اگر چندين صورت خيالي را از چندين شي محسوس که در جهاتي با يکديگر اشتراک دارند، در نظر بگيريم ذهن ما قادر است که وجه اشتراک همهي اين افراد را گرفته و يک مفهوم کلي بسازد که همهي آن افراد را شامل گردد. اين مفهوم کلي را که بر افراد بسيار و حتي غيرمتناهي صدق ميکند، (معقول) مينامند.[8]. بنابراين اقسام سه گانه اول در اين تقسيمبندي به يک قسم منتهي ميگردد و در هر سه قسم مفروض، طرفين استعاره حسي و جامع عقل است. اگر بتوان تفاوتي بين مصاديق مختلف آن قايل شد، اين تفاوت مخل معقول بودن جامع نيست، بلکه آن را بايد تقسيمي دروني در دل اين قسم و از [صفحه 109] نوع اختلاف بين معقولات اوليه، معقولات ثانيهي فلسفي و معقولات ثانيه منطقي دانست.[9].
مولف (منهاجالبراعه) استعاره را به اعتبار (مستعار له) و (مستعار منه) و (جامع) به 6 قسم تقسيم نموده است:
صفحه 107، 108، 109.