موعظه











موعظه



عمده ترين شيوه تبليغي اميرالمؤمنين (ع) شيوه موعظه‏اي است.

وعظ در لغت به معناي بازداشتن و منع کردني است که مقرون به بيم از عواقب کار باشد.[1] و در مجمع البحرين آمده است:

«موعظه عبارت است از سفارش به تقوا و ترغيب به طاعت‏ها و پرهيز از گناهان و برحذر داشتن از اينکه کسي فريب دنياخورده و دل به زر و زيور آن بندد.»[2].

برخي از مفسران بر اين عقيده‏اند که موعظه همان خطابه است که اهل منطق در کنار برهان و جدل قرار داده‏اند.[3].

به نظر مي‏رسد که موعظه با خطابه متفاوت است. کار خطابه با احساسات است و غيرت، حميّت، حمايت، سلحشوري، عصبيّت، برتري طلبي، عزّت طلبي، مردانگي، شرافت، کرامت، نيکوکاري و خدمت را به جوش مي‏آورد و در جايي به کار مي‏رود که احساسات خمود و راکد است، ولي موعظه کارش رام ساختن و تحت تسلّط درآوردن احساسات است و جوشش‏ها و هيجان‏هاي بيجا را خاموش مي‏کند و طوفان‏ها را فرو مي‏نشاند ودر جايي به کار مي‏رود که شهوات و احساسات خودسرانه عمل مي‏کند.[4].

با بررسي نهج البلاغه و سيره تبليغي امام(ع) به اين نتيجه مي‏رسيم که هر يک از آن دو را در جاي خود و با رعايت مقتضاي حال به کار برده است. خطابه‏هاي اميرالمؤمنين(ع) در موقعي ايراد شده است که بايد احساسات برافروخته شود و طوفاني ايجاد کند و بنياد ظلمي برکنده شود همچنانکه در صفين در آغاز برخورد با معاويه چنين کرد.[5].

دزدترين مردم

انّ اَسْرَقَ النّاسِ مَنْ سَرَقَ مِنْ صَلاتِهِ

دزدترين مردم کسي است که از نمازش کم بگذارد.

(بحارالانوار، ج82، ص222)

از آنجا که علي(ع) مرد سخن بود و سخنانش حدّ وسط کلام مخلوق و خالق بود[6] با بيان شگفت خود بارها با مردم سخن گفت و اندکي از اين سخنان در نهج البلاغه جمع آوري شده است و انواع خطبه‏هاي سياسي، حماسي، اقتصادي، موعظه‏اي اخلاقي و... در آن يافت مي‏شود که معروفترين آنها عبارتند از:

1ـ خطبه شقشقيه که در آن به تحليل سياسي حوادث ناگوار پس از رحلت رسول خدا(ص) مي‏پردازد و از غصب خلافت و دوره‏هاي گوناگون آن سخن مي‏گويد:.

2ـ خطبه قاصعه که در آن به دستورات اخلاقي و اهميّت واجبات الهي و پرداخت حقوق مالي و عبرت گرفتن از دنيا مي‏پردازد.

3ـ خطبه همام ـ متّقين ـ که در آن «اوصاف پارسايان» را برمي‏شمارد.

ولي شيوه موعظه‏اي امام(ع) که عمده‏ترين شيوه تبليغي آن حضرت است در شرايط ديگري انجام يافته است و بيشتر مواعظ آن حضرت در زماني است که حکومت را در دست گرفته است و مردم بر اثر فتوحات پي در پي خلفا و غنايم بي‏حساب به سوي فساد اخلاقي، دنياگرايي، تجمّل‏پرستي و عصبيّت‏هاي قبيله‏اي گرايش پيدا کرده‏اند.[7].

و در اينجا راهي جز موعظه ندارد و بايد به فرياد کساني که در درياي غفلت غوطه‏ورند و موج حيراني وجود آنان را فراگرفته است، رسيده و از اين مهلکه خطرناک نجات بخشد و به سوي خير و سعادت هدايتشان نمايد.

بدين ترتيب از مجموع خطبه‏ها و نامه‏هاي جمع‏آوري شده در نهج‏البلاغه، 86 خطبه از 239 خطبه و 31 نامه از 79 نامه، يا تماما موعظه است و يا لااقل مشتمل بر يک سلسله موعظه است.[8].

علاوه بر اين، آن حضرت هر روز و شب کلاس درس داشت که در آن به تبيين معارف الهي و موعظه مي‏پرداخت.

امام باقر(ع) مي‏فرمايد:

«کانَ عليٌّ(ع) إذا صَلّي الفجر لم‏يزل معقّبا الي ان تطلع الشمس فاذا اطلعت، اجمع اليه الفقراء والمساکين و غيرهم من النّاس فيعلّمهم الفقه والقرآن و کان له وقت يقوم فيه من مجلسه ذلک؛ همواره اميرالمؤمنين(ع) چون نماز صبح مي‏گزارد به تعقيب نماز مشغول مي‏شد تا آفتاب برمي‏آمد و چون آفتاب طلوع مي‏کرد فقراء و مساکين و ساير مردم به گِردش جمع مي‏شدند و او آنان را فقه و قرآن مي‏آموخت و وقت منظمي داشت که از اين مجلس برمي‏خاست.»[9].

و نيز آن حضرت مي‏فرمايد: اميرالمؤمنين(ع) در کوفه هر شب چون نماز عشاء مي‏گزارد، مردم را سه بار با صداي بلند که همه اهل مسجد مي‏شنيدند مخاطب قرار داده مي‏فرمود:

«ايّها النّاس تجهّزوا رحمکم اللّه فقد نودي فيکُم بالرَّحيل؛ اي مردم آماده شويد ـ خداي رحمتتان کند ـ زيرا بانگ کوچ رفتن را در ميان شما داده‏اند...»

آنگاه مطالب بسياري در زمينه جهان و آخرت را بيان مي‏فرمود و آنان را موعظه مي‏کرد.[10].







  1. مناقب آل ابي طالب، ج2، ص109.
  2. طريحي، مجمع البحرين، ج6، ص292.
  3. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج19، ص124.
  4. بحارالانوار، ج41، ص136.
  5. نهج البلاغه، خطبه224.
  6. بحار، ج41، ص137.
  7. مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، ص128.
  8. بحار، ج41، ص121و 136.
  9. مناقب، ج2، ص73 و 75.
  10. همان.