خطبه 091-پس از کشته شدن عثمان
[صفحه 240] از سخنان آن حضرت عليهالسلام است که پس از بيعت کردن مردم با آن بزرگوار در 25 حجه سال 25 هجري پس از کشته شدن عثمان بيان فرموده: مرا بگذاريد ديگري را بخلافت برداريد، زيرا که ما منتظر پيش آمدي هستيم که آن داراي رنگ و روهاي گوناگون است (ميدانم اگر من خلافت را قبول کنم هر روز بايد با دسته بجنگم يک روز با ناکثين طلحه و زبير، يک روز با قاسطين معاويه و اصحابش، روز ديگر با مارقين خوارج نهروان، پس چه بهتر که دست از من برداشته، و بحال خويش واگذارم کنيد، زيرا من اگر خليفه شوم) دلها بر آن نپايد، و خردها آن را نپذيرد، کران تا کران جهان تاريک، و راه روشن ناپيدا است (خلفاي پيشين پيچ و مهرههاي کارخانه ديانت و انسانيت را محو کرده، و دستورات الهيه و قوانين قرآنيه را از بين برده، ابرهاي ظلم و ستم آسمان اسلام را تيره و تار کرده، قوانين لشکري و کشوري و قضائي پايمال، و دستخوش اميال و هوي و هوس گشته، اما من هم اکنون بشما ميگويم) دانسته باشيد من اگر در خواست شما را بپذيرم (ديگر ملاحظه اين را نخواهم کرد که طلحهها و زبيرها جاهطلب و معاويهها رياست خواهاند) گوش بحرف کسي نداده، و از نکوهش کسي باک نداشته (بقانون قرآن و فتواي خودم رفتار کرده) هر کس را صلاح بدانم بر گردنتان سوار خواهم کرد و (لکن) اگر مرا بحال خود گذاشته (ديگري را انتخاب کنيد) و من هم يکي از افراد شما باشم، شايد نسبت به آن کسيکه شما او را والي امرتان قرار ميدهيد من شنوندهتر، و فرمان بردارتر باشم، و من اگر براي شما وزير باشم، به از آنستکه امير باشم (شايد بهتر بتوانم بنفع دين و صلاح کشور کار کنم مخفي نماند پس از رسول خدا که خلافت حقه غصب و آن را دست بدست گرداندند احکام الهيه پايمال، و ستمگران بر ستمکشان دست يافتند و چون حضرت ميدانست مردم همان توقعاتي که ار خلفاي پيشين داشتهاند از او هم خواهند داشت، لذا براي اتمام حجت اين فرمايش را فرمود، که راه عذر بعدي آنانرا کاملا بسته باشد).
صفحه 240.