خطبه 067-شهادت محمد بن ابيبکر
[صفحه 154] از سخنان آن حضرت عليهالسلام است هنگاميکه محمد ابن ابيبکر را بفرمانداري مصر تعيين و او ماخوذ و مقتول گرديد بيان فرموده: اجمال اين داستان چنانست که پس از وقعه صفين کار معاويه محکم شده و چون از پيش وعده فرمانداري مصر را به عمروعاص داده بود او را با شش هزار سوار مامور تسخير آن کشور کرد، محمد ابن ابيبکر از اين داستان آگاهي يافته قضيه را بعرض حضرت اميرالمومنين عليهالسلام رسانيد حضرت نامه او را پاسخ نگاشته وعده دادند به مرد و مال او را کمک کنند محمد پيش از آنکه مدد کوفه برسد با چهار هزار تن از مصر خيمه بيرون زده و دو هزار نفر را به سر کردگي کنانه ابن بشر به استقبال عمروعاص فرستاد کنانه پس از اينکه در جنگ مردانگي بسيار از خويش ظاهر ساخت شربت شهادت چشيد، بالنتيجه لشکر محمد پراکنده شد و خود محمد گرسنه و تشنه در يکي از خرابههاي اطراف مصر پنهان شد، معاويه ابن خديج کندي محمد را در حالي که از شدت ضعف نزديک بهلاکت رسيده بود پيدا کرده و او را کشته جسدش را در جوف حماري مرده نهاده آتش زده بسوخت، چون اين خبر به حضرت عليهالسلام رسيد آثار حزن و اندوه در رخسار مبارکش نمايان شده فرمود محمد جواني نورسيده و حيله دشمن را نديده بود، و من اراده داشتم هاشم ابن عتبه (ابن ابيوقاص را که مردي دلير و پر تجربه است) به فرمانداريي مصر بگمارم، و اگر حکومت آن کشور را به او واگذار کرده بودم البته عرصه جنگ را براي خصم خالي نگذارده و با آنان فرصت (نزديک شدن به کشور مصر را) نميداد و من اين ستايشي که از هاشم کردم قصد نکوهش از محمد را نداشتم زيرا که (او درخور نکوهش نبوده بلکه) دوست و پسر زن من بود (اسماء بنت عميس عيال حضرت جعفر طيار و مادر عبدالله جعفر است پس از شهادت جعفر ابوبکر اسماء را به زني گرفت و محمد از او متولد شد پس از ابوبکر حضرت او را بعقد خويش درآورد و محمد را در حجر تربيت خويش گرفت و او يکي از دوستان خالص از کار بيرون آمده تا جائيکه حضرت دربارهاش فرمود محمد پسر من است از صلب ابيبکر).
صفحه 154.