خطبه 066-در معني انصار












خطبه 066-در معني انصار



[صفحه 153]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است که درباره انصار فرموده: پس از وفات رسول خدا مردم در سقيفه بني‏ساعده جمع قريش و انصار آغاز منازعه نهاده هر يک خلافت را خاص خويش مي‏پنداشتند، انصار ميخواستند سعد عباده را بر خويش امير سازند، ابوبکر و عمر گفتند چون ما از قريش هستيم به اين امر سزاوارتريم، انصار گفتند پس ما براي خود اميري و شما نيز براي خويش اميري معين کنيد، عمر گفت دو شمشير در يک غلاف نگنجد، و عرب از شما اطاعت ننمايد، در اين ميان بشر ابن سعد خزرجي از روي حسد که مبادا سعد عباده امير شود مدحي از قريش کرده با عمر و ابوعبيده جراح با ابي‏بکر بيعت کردند: هنگاميکه اين اخبار به اميرالمومنين عليه‏السلام رسيد فرمود انصار (در اين مورد) چه گفتند پاسخ دادند که انصار ميگفتند از ما اميري و از شما اميري باشد، فرمود: چرا دليل بر ايشان نياورديد که رسول خدا درباره آنان سفارش فرمود که با نيکوکار آنان نيکي کنند، و از بدکردارشان درگذرند، عرض کردند چگونه اين مطلب بر انصار دليل و حجت است فرمود اگر امارت در ايشان مي‏بود (يعني لايق خلافت و امارت بودند) سفارش درباره آنان لازم نبود (بلکه پيغمبر سفارش ديگران را به آنان ميفرمود)

آنگاه فرمود قريش چه گفتند، عرض کردند قريش حجت آوردند به اينکه ما شجره و درخت رسول خدا (و با او از يک بوستان و بخلافت سزاوارتر) ميباشيم فرمود به درخت حجت آوردند و ميوه (آن درخت) را ضايع گذاشتند (مقصد از درخت ميوه آنست (و اگر اينان با دعاي اينکه ساق درخت ميباشند خلافت را خواهانند من خود ميوه آن درخت و برادر و پسر عم رسول خدا بوده و از هر کس بخلافت سزاوارتر و اين امر حق من است).


صفحه 153.