خطبه 054-درباره تاخير جنگ
[صفحه 139] از سخنان آن حضرت عليهالسلام است هنگاميکه ياران گمان کردند حضرت در جنگ با شاميان کندي و درنگي دارد (زيرا پس از اينکه شريعه فرات بتصرف آن حضرت در آمده و ياران معاويه را از بر گرفتن آب مانع نيامد و چند روزي کار جنگ بمماطله برگذار شد بعضي گفتند شايد حضرت هراسي از کشته شدن دارد پاره ديگر گفتند شايد در وجوب جنگ با آنان مردد است لذا حضرت فرمودند: اما اين سخن شما که آيا تا اين اندازه، درنگ در کار جنگ براي آنست که من باکي از مرگ دارم (سخني است پوچ و حرفيست سخت بيجا براي آنکه) به خدا سوگند من ابدا بيمناک از اين نيستم که با من بر مرگ درآيم يا اينکه مرگ مرا در ربايد و حرف ديگرتان در اينکه (گمان ميکينيد) در جنگ با اهل شام گرد شک و ترديدي گشتهام (آنهم چنين نيست) به خدا سوگند من هيچ روزي دست از کار پيکار نکشيدم جز انکه انتظار داشتم گروهي از شاميان بمن پيوسته و هدايت شوند و چشم کم نور خود رابنورم روشن کنند و اين در نزد من محبوبتر از اين است که آنها را در حال گمراهي بکشم اگر چه (عاقبت و ختم اينکار در محشر و) باز گشت گناه آن بر خودشان است (با اين وصف من موظفم تا ميتوانم مباردت بخونريزي نکرده و حجت را بر خصم تم ام کنم).
صفحه 139.