خطبه 047-درباره كوفه












خطبه 047-درباره کوفه



[صفحه 129]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است درباره کوفه (هان) اي کوفه تو را مينگرم که (در برابر پيشامدهاي بسيار) مانند چرم عکاظي کشيده شده و ماليده ميشوي (عکاظ با زاري بوده در نزديکي مکه بين نخله و طائف که چرمش بخوبي معروف و عرب هر سالي يکماه آنجا را مرکز داد ستد قرار داده شعراي هر قوم قصائدي که در مدح قبيله خويش پرداخته بودند ميخواندند، تا برتري خود را بر ديگري ثابت نمايند تا اينکه اسلام آنرا متروک ساخت) و من ميدانم که هيچ جبار و ستمگري درباره تو بد نينديشيد جزآنکه خدا او را دچار بلائي يا مبتلاي بکشنده گرداند (و اين اخبار بغيبت از جمله کرامات آن حضرت شمرده ميشود چنانچه ابن ابي‏الحديد گوي روزي زياد ابن ابيه دوستان حضرت را در مسجد جمع کرده آنان را تهديد کرد که اگر از علي بيزاري بجوئيد شما را کشته، و خانهاتان را ويران خواهم ساخت، عبدالرحمن ابن سايب انصاري گويد در اين اثنا من چيزي که داراي جثه و گردني مانند گردن شتر داشت ديدار کردم پرسيدم تو کيستي گفت انا ذو الرقبه من داراي همين گردن دراز و بسوي صاحب اين قصر فرستاده شده‏ام عبدالرحمن از رفقايش پرسيد آنچه من ديدم شما نيز ديديد گفتند نديديم ناگاه در اين هنگام ک

سي از قصر خارج شده و گفت امير امروز از خويش بشما نميپردازد برويد ما رفتيم و همان وقت طاعون او را گرفته و نيمي از بدنش مثل اينکه در آتش سوزان بود تا بجهنم واصل شد و صدق اين خبر حضرت ظاهر گرديد).


صفحه 129.