خطبه 033-در راه جنگ اهل بصره












خطبه 033-در راه جنگ اهل بصره



[صفحه 110]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام (که هنگاميکه بجنگ اهل بصره تشريف ميبردند بابن عباس فرمودند ابن عباس گويد در منزل ذي قار (چاهي است نزديک بصره که آب آن سياه و برنگ قير است) بر اميرالمومنين عليه‏السلام وارد شدم در حاليکه آن حضرت کفش خويش را وصله ميزدند پس بمن توجه نموده و فرمودند يا ابن عباس اين کفش چند ارزش دارد ابن عباس گويد عرض کردم هيچ نمي‏ارزد فرمود به خداي سوگند اين نعل بي‏ارزش در نزد من گرامي از اين امارت (و خلافت) شما است مگر اينکه حقي را بر پاي يا باطلي را دفع دهم بعد از آن منزل خارج شده اين خطبه را بيان فرمودند (ايگروه مردمان) خداوند سبحان محمد صلي الله عليه و آله را (به پيامبري) برانگيخت در حاليکه در ميان عرب هيچکس خواننده کتابي و مدعي پيغمبر نبود) پس آن حضرت مردم را بسوي جايگاه اصلي خودشان (فطرت اوليه که اسلام است) و محل رستگاريشان سوق داد تا آنگاه که نيزه‏هايشان راست ايستاد (تشکيل دولتي داده و امورات آن دولت منظم شد) و سنگ لغزنده آنان آرايش يافت (دلهاشان که از خوف خصم لرزان بود ساکن گرديد) به خدا سوگند من در آن زمان از مردماني بودم که لشکر خصم را (از کشور مسلمين) ميراندند تا اينکه آن

دشمنان (منکوب شده) تمامي پشت کردند (و گريختند) و من در اينکار عاجز و ترسناک نبودم اکنون هم اين مسافرتم بسوي بصره مانند همان روزي است که با کفار ميجنگيدم البته (پرده) باطل را خواهم دراند تا حق از پهلوي آن آشکار گردد و مرا با قريش چه افتاده است قسم به خدا که جنگيدم با آنان در روزگاري که کافر بودند و با آنان خواهم جنگيد در امروز که بفتنه افتاده‏اند و من همانطور ديروز (زمان پيغمبر) صاحب و مالک ايشان بودم امروز هم همانم (در حيوه و ممات پيغمبر من خليفه بر حق و جانشين آن حضرت بوده و خواهم بود)


صفحه 110.