نامه 068-به سلمان فارسي












نامه 068-به سلمان فارسي



[صفحه 996]

از نامه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است، که پيش از رسيدن بخلافت به سلمان فارسي، که خدايش رحمت کناد، نگاشته‏اند: (ذخر عرب فخر عجم، نادره دوران، درياي بي‏پايان علم و ايمان، حضرت سلمان رضوان الله عليه، فضائل و مفاخرش زياده از آنست که در اين مختصر گنجد، و قلم را حوصله آن نيست که عشري از اعشار، و مفاخر و آثاري را بنگارد، مرحوم محدث نوري رحمه الله عليه کتابي بزرگ به نام نفس الرحمن في حالات مولانا سلمان نگاشته‏اند، لکن تيمنا در اينجا به برخي از فضائل آن جناب اشارتي ميرود. نام سلمان پيش از اسلامش بطوريکه رجاليون گفته‏اند، روزبه ابن خشنودان يا بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر ابن فريدون پادشاه عجم بوده است، پس از اسلام نامش سلمان الخير، سلمان المحمدي، و کنيه‏اش ابوعبدالله، ابوالبينات ابوالمرشد، و خود ميفرمود، من سلمان ابن الاسلام و از بني‏آدمم. اصلش از شيراز، يا کازرون، يا رامهرمز، يا شوشتر، يا قريه حبي از قراء اصفهان نوشته‏اند و او کسي است که حضرت صادق درباره‏اش فرمودند: سلمان علم اول و آخر را درک کرده، و دريائي است که پاياني ندارد، و او از ما اهلبيت است، و حضرت اميرالمومنين او را مانند لقمان حکيم بلکه ب

هتر دانسته‏اند، و او در ايمان داراي رتبه دهم است، و شيخ کليني از حضرت صادق عليه‏السلام روايت کرده است که رسول خدا ابوذر را با سلمان برادر قرار داد، و با ابوذر قرار دادند که سر از فرمان سلمان بر نتابد، و در خبر است که وقتي ابوذر بر سلمان وارد شد در حالي که ديگي بر آتش گذارده شده بود، ساعتي با هم حديث کردند، ديگ از روي سپايه در غلطيد و ابدا از آنچه در ديگ بود قطره نريخت سلمان آنرا بجاي خود نهاد، باز زماني نگذشت که ديگ در غلطيد، و چيزي از آن نريخت، باز سلمان آن را بجايش گذارد، ابوذر از مشاهده اين حال وحشتزده و از نزد سلمان بيرون شد، و در حال حيرت حضرت اميرالمومنين را ديدار کرد قضيه را براي آن حضرت نقل نمود، حضرت فرمود اي ابوذر اگر سلمان به آنچه ميداند تو را خبر دهد البته خواهي گفت: خدا کشنده سلمان را رحمت کند، سلمان در زمين باب الله است، هر که معرفت بحال او داشته باشد مومن، و هر که منکرش باشد کافر است، و شاذان ابن جبرئيل قمي در کتاب فضائل داستان سخن گفتن ميت را با او نقل کرده است، محدث نوري رحمه الله عليه از زينه الاعياد نقل ميکند، که چون آن جناب بر مدائن والي شد در مسجد ببافتن زنبيل براي تحصيل روزي خويش سرگرم

شد، مردم امر وي را ضعيف شمرده، فساد و دزدي در مداين رواج پيدا کرد، سلمان از مسجد بيرون آمده با سگي سخني فرمود، آن سگ بتعجيل بر بالاي بلندي بر آمده، صداي عظيمي کرد، سگهاي اطراف گرد آمده، و در شهر پراکنده شدند، آنگاه از جانب سلمان منادي ندا کرد که هر کس پس از فلان ساعت در شب بيرون آيد کشته خواهد شد دزدان اعتنائي نکرده بيرون آمدند، و سگها تمامي را دريدند، و هم در آن کتاب است که سلمان را بر شخصي خشم آمد زمين را امر کرد تا او را ببلعد، خاتم المحدثين مرحوم حاج شيخ عباس قمي در سفينه البحار، و تحفه الاحباب فضايل بسياري براي سلمان نقل کرده، وفاتش در مدائن و حضرت اميرالمومنين بر وي نماز خوانده، و جعفر طيار، و خضر عليهماالسلام در حاليکه با هر يک از آنها هفتاد صف از فرشتگان که در هر صفي هزار هزار فرشته بوده است، در نماز بر وي شرکت جسته‏اند، و او را آن حضرت بخاک سپرده است، و قبر شريفش در نزديکي مداين، و سزاوار است هر يک از شيعيان که به زيارت کاظمين سلام الله عليهما مشرف ميشوند، از زيارت حضرت سلمان غفلت ننمايند، مدت عمرش را دويست و پنجاه، و سيصد و پنجاه، بلکه بيش از چهارصد سال گفته‏اند، برخي معتقدند که حضرت عيسي را درک کرد

ه است، شيخ کاظم از ري عليه الرحمه در باب غسل دادن حضرت اميرالمومنين سلمان را در مداين بطي الارض، و حاضر نشدنش بجنازه عثمان چنين ميسرايد: من تولي تغسيل سلمان الا ذات قدس تقدست اسماها ليله قد طوي بها الارض طيا اذ نات داره و شظ مداها و ابن عفان حوله لم يجهزه و لا کف عنه کف اذاها لست ادري اکان ذلک مقتا من علي ام عقه و نزاها بالجمله فضائل و مفاخر جناب سلمان در خور کتاب جداگانه است، و بايستي به نفس الرحمن رجوع کرد، و لکن قطع نظر از مقام زهد و عبادت و ايمان سلمان پيدا است که اينمقام را در اثر پيروي و دوستي علي ابن ابيطالب سلام الله عليه کسب کرده، زيرا در اختصاص شيخ مفيد است که روزي ذکر جناب جعفر ابن ابيطالب و سلمان در خدمت حضرت صادق بميان آمد، بعضي سلمان را تفضيل نهادند، شخصي گفت سلمان آتش پرستي بود که مسلمان شد، ناگاه حضرت صادق سلام الله عليه بکنده زانو نشسته از روي خشم بابا بصير فرمودند: يا ابابصير خدا سلمان را علوي قرار داد پس از آنکه آتش پرست بود، و قرشي قرار داد پس از آنکه فارسي بود، فصلوات الله علي سلمان، و جعفر نيز نزد خدا داراي شاني است که با فرشتگان در آسمان به پرواز است و در کتاب روضه الواع

ظين است که شبي ابن عباس سلمان را در خواب ديد با حله‏هائيکه بر تن و تاجي از ياقوت بر سر داشت، پرسيد: اي سلمان بگو در بهشت پس از ايمان به خدا و رسول چه عمل افضل است؟ فرمود: چيزي از محبت و پيروي از آن حضرت افضل نيست، باري حضرت بوي نوشتند): پس از ستايش يزدان، و درود بر خاتم پيغمبران، براستيکه جهان داستانش بدان کرزه ماري ماند که برونش نرم، و درونش زهر کشنده است (انسان را به خط و خالش ميفريبد و با دامهاي نيرنگش به هلاکت ميکشاند) بنابراين از آنچه که ترا خوشايند افتد، چون پري با تو نميپايد، دوري بگزين، و چون به جدا شدن از آن چيز به دگرگوني حالات گيتي يقين داري پس اندوه آن را از خويش بران، و هر آندم که انس و نزديکيت بدان بيشتر از آن دور، و هراسناکتر باشي، زيرا داراي جهان هر زمان که به اطمينان و دلبستگي در آن به شادي برخواست، همان دم جهان (و را بسوي گرفتاري ميکشاند، و يا در عين انس و اطمينان دچار بيم و هراسش ميسازد.


صفحه 996.