نامه 060-به فرمانداراني كه ارتش...












نامه 060-به فرمانداراني که ارتش...



[صفحه 974]

از نامه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است بفرماندارانيکه سپاه بر آنها ميگذرد (و آنها يا مامور سرکوبي دشمن، و يا عهده‏دار نگهباني مرز بوده‏اند). پس از ثناي خداوند يکتا، و درود بر محمد مصطفي، من سپاهانيکه بخواست خدا بر شما ميگذراند (به تشميت امور و يا قلع و قمع سرکشان فرستادم، و آنچه را که خدا درباره شما بر آنان واجب فرموده است، از دست نگهداشتن از آزار، و رخ برتافتن از بدي به آنان سفارش کردم (و با آنها گفتم سپاهي حافظ ناموس و استقلال کشور است، نه بلاي جان مردم، به آنها گفتم رعيت چه کشوري چه لشگري همه با هم برادراند، و برابر، آنها بايد مخارج شما را تامين کنند، شما امنيت آنها را) و من بيزارم از زيان رساندن آن لشگر نزد شما، و اهل ذمه شما (که در پناه شما هستند) جز آن کسيکه از فرط گرسنگي بيچاره شده، و براي سير شدنش راهي نداشته باشد (بجز از مال رعيت باندازه کفاف، و در غيري اينصورت اگر آنها بمال شما دست درازي کردند) پس چنين سپاه ستمکاري را از خويش برايند، و دستش را کوتاه سازيد (تا براي نان جاني تلف نشود) و من خود پشت سر اين سپاهم، چنانچه ستمي از آنها بشما رسيده، و يا از کردارشان آزاري ديده، و توانائي دفع آن ر

ا جز به ياري خدا و مراجعه بمن نداريد، مرا از آنها آگهي دهيد که من بخواست خدا به ياري شما برخواسته، و آن آزار و ستم را دگرگون خواهم ساخت (و انتقامتان را خواهم کشيد).


صفحه 974.