نامه 054-به طلحه و زبير












نامه 054-به طلحه و زبير



[صفحه 964]

از نامه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است، بطلحه و زبير (که در آن افساد و گردنکشي آنان را اثبات و مظلوميت و حقانيت خويش را آشکار ساخته‏اند) و ابوجعفر اسکافي در کتاب مقامات در باب مناقب اميرالمومنين عليه‏السلام، اين نامه را ايراد کرده و گفته است که حضرت آن را بتوسط عمران ابن حصين الخزاعي فرستادند (و اين عمران از فقهاء اصحاب رسول خدا و از ياران حضرت امير عليه‏السلام بوده است). پس از حمد و ثناي خدا و رسول، شما دو تن با همه پنهان کردن امرتان بهتر دانيد که (در اوايل کار بيعت) من قصد نکردم مردم را تا اينکه تمايل بمن پيدا کردند، و من با آنها بيعت نکردم تا اينکه آنان با من بيعت نمودند، و شما دو تن (گمراه و خيره‏سر) از کساني بوديد، که مرا گزيده، و دست بيعت بسويم دراز کرديد، و (من در آن روز داراي جيش و سپاه، و ثروتي نبودم و) مردم از بيم تسلط يا به طمع مال با من به بيعت برنخاستند (بلکه در اثر فشارها و سختيها و ناروائها که از اعمال عثمان ديده بودند، به تنگ آمده، با رغبت تمام مرا بخلافت گزيدند، و خود شما از هر کس حريصتر بوديد) اکنون اگر شما از روي طوع و رغبت بيعت مرا گردن نهاديد، پس تا زود است بسوي خداوند تعالي ت

وبه کنيد، و اگر بيعتتان از روي اکراه و اجبار بوده است در اينصورت هم براي من در خودتان راهي باز کرديد که (از روي مکر و فريب در ظاهر بمن) اظهار انقياد و اطاعت کرده، و در باطن نافرمانيم را پنهان ساختيد، بجان خودم سوگند است که شما دو تن در ابراز تقيه و عدم تمايل بيعت با من از مهاجرين سزاوارتر نبوديد (زيرا براي آنها که اجباري در کار نبود، پس شما بطريق اولي مجبور باين بيعت نبوديد) و اينکه اکنون ميخواهيد خويش را از زير بار بيعت من بيرون کشيد، پيش از آنکه داخل آن شويد، و بدان اعتراف کنيد خارج شدنتان آسانتر مينمود (و اکنون از اطاعت اوامر من ناچاريد). و اينکه بگمان شما کشنده عثمان منم (گماني است پوچ و تهمتي است ناروا) و بين شما و من کساني از اهل مدينه هستند که از هر دو کناره گرفته (و به هيچيک از من و شما ياري نميدهد، همچون محمد ابن مسلمه و اسامه ابن زيد، و عبدالله عمر، پس اگر آنها حکم دادند باينکه کدام يک از من و شما عثمان را کشته‏ايم) آنگاه بايد هر کس هر اندازه در اينکار مداخله کرده، بار آن را متحمل گردد، پس اي دو پير (بد کردار) از انديشه زشت خويش باز گرديد، که اکنون بزرگترين کار شما ننگ (تنها در دنيا) است، پيش از گر

د آمدن آتش و ننگ با هم (در عقبا که ديگر راه چاره بسته است) والسلام.


صفحه 964.