نامه 048-به معاويه












نامه 048-به معاويه



[صفحه 899]

از نامه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است بمعاويه: (اي مردک ستمکار و دروغزن اين خوي نابهنجار را از دست بگذار و بدان که) ستمکاري و دروغگوئي دين و دنياي انسان را تباه کننده، و کاهش و بي‏ارجيش را نزد عيب جويش هويدا سازنده‏اند، تو خود نيک ميداني آنچه که از دست رفتنش مقدر شده است دست بدان نخواهي يافت (و کشندگان عثمان را با تو نخواهم گذاشت، همانا عثمان بدعتهائي در دين احداث کرد، و مسلمانان غيور هم سزايش را در کنارش نهادند، از اين پيش) مردماني بهواي کاري نادرست برخواستند، و ميخواستند تقدير الهي را دگرگون سازند (نخست خلفاي ثلاثه حق را از مرکزش گرداندند سپس طلحه و زبير خواستند همان راهرا بروند موفق نشدند، و با يک جهان رسوائي و ننگ از جهان به نيران شتافتند، اکنون تو نيز ببهانه خون عثمان سوداي خلافت را در مغز ميپروري دانسته باش که) خدا همه آنان را دروغزن دانسته، بنابراين (تو نيز پاي از مرز خويش فراتر منه) و بترس از روزيکه آنکه پايان کارش پسنديده است در آن روز شادمان، و آنکه زمام اختيارش را با شيطان گذاشته، و با او به ستيز و آويز بر نخواسته پشيمان است. تو (در جنگ صفين بهنگاميکه ديدي از دست و تيغ شيران بيشه دين ج

ان بدر نخواهي برد از روي ريو و دستان قرآن را بر سنان و نيزه بسته و) با اينکه اهل قرآن نبودي ما را بحکم قرآن خواندي و ما (چون از مکنون کار تو آگاهي داشتيم و) تو را پاسخ دهنده نبوديم، لکن فرمان قرآن را پذيرفته و پاسخ آن را گفتيم (لکن تو بدستياري عمروعاص به دغلبازي گرائيده کار را وارونه کرديد، اکنون من همانم که بوده‏ام شمشير بر کله تو و يارانت خواهم کوفت، تا ستون نوراني حق پديدار شود، و خداوند ما بين ما حکم فرمايد) والسلام.


صفحه 899.