نامه 043-به مصقله بن هبيره
[صفحه 879] از نامههاي آن حضرت عليهالسلام است، بمصقله ابن هبيره الشيباني که از جانب حضرتش بر ازد شير خره فرمان ميراند: (داستان مصقله با معقل ابن قيس که با خريت ابن راشد رئيس خوارج جنگيده، او را کشته و اسيراني از آنها بچنگ آورده، و خريدن و آزاد کردن مصقله اسرا را، و ندادن وجه را سر موعد، و فرار کردنش را بسوي معاويه، در شرح سخن 42 صفحه 250 جلد 1 اين کتاب مرقوم افتاد، و اين نامه را حضرتش پيش از آن داستان بوي نگاشتهاند: اي فرماندار ستمگر) مرا از تو خبري رسيده است که اگر (آن خبر راست و آن) کار را تو کرده باشي، البته خداي را درباره خودت خشمگين، و پيشوايت را (دل آزرده و غضبناک ساخته (و آن خبر اين است که گفتند) تو اموال مسلمانان را که (در راه دين خداي جانبازي کرده، و با کمال دلاوري در ميدانهاي پيکار حاضر گشته و با هماورد زد و خوردها کرده (با) نيزهها (ي خطي) و اسبهاي (تيز تک) آنها آن اموال را گرد آوردهاند تو در ميان عربهاي خويشاوندت که تو را گزيدهاند تقسيم مينمائي (اي پسر هبيره) بدان خدائيکه دانه را شکافته و بشر را آفريده است، سوگند است اگر اين (خبر که گفتند) درست باشد، البته از من نسبت بخودت خواري ديده و مي زانت را در نزدم بسي سبک خواهي يافت (مردک خائن خواري دنيا و عذاب عقبا را بياد آر و) در حق پروردگارت بديده توهين و بياعتنائي منگر، و براي آبادي دنيايت از دينت مکاه، که اگر چنين کني (البته در قيامت) از زيان کارترين کار کنندگان خواهي بود (اي فرماندار): اين را بدان، هر کس از مسلمانان که نزد تو و پيش ما است بهنگام بردن بهرهاش از اين اموال يکسان است (و هيچکس را بر ديگري مزيتي نيست) همه براي گرفتن آن نزد من ميآيند و بر ميگردند (در حاليکه حق خود را دريافت کرده، دلشاد و خرماند، بنابراين از خدا بترس، و مالي که از آن همه مسلمين است بخويشان چاپلوس، و اطرافيان سود پرستت مبخش که اگر ببخشي علي (ع) کيفر کردارت را کنارت خواهد نهاد).
صفحه 879.