نامه 039-به عمروعاص












نامه 039-به عمروعاص



[صفحه 870]

از نامه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است، بعمرو ابن عاص (ابن وائل السهمي) شرح حال عمروعاص را در گذشته شمه بيان، و زنازادگي و بيحيائي ويرا اثبات کرديم، پدر عمروعاص ابن وائل است که در جاهاي عديده از زبان مبارک حضرت رسول لعنت کرده شده و او يکي از کساني است که زينب دختر رسول خدا را در هودج ترسانده، جنينش را سقط کردند، و کار او در جاهليت کشتن شتر بود، و از اينجهت بجزار قريش معروف است، و گفتيم که نابغه مادر عمرو کنيز مردي از قبيله عنزه است که در جنگي اسير و عبدالله جذعانش خريداري و آزادش کرده، در يک ظهر 5 تن با وي زنا کرده، عمروعاص متولد، پس از نزاع در سر او با اينکه به ابي‏سفيان شبيه بود، عاص ابن وائل او را بفرزندي گرفت، اين عمرو پدرش هر دو از دشمنان سرسخت رسول خدا و علي مرتضي بوده و شرح دشمنيهاي آنها را مورخين بزرگ نگاشته‏اند، گفته‏اند روزي عمروعاص بعايشه گفت، دوست داشتم تو در جنگ جمل کشته شده باشي، عايشه گفت براي چه اي بي‏پدر گفت براي آنکه قتل تو را بهترين وسيله سرزنش براي علي قرار دهيم، بيهقي در کتاب محاسن و مساوي گويد: روزي غانمه دختر غانم در شام بر معاويه وارد شد، معاويه بر وي سلام کرد، غانمه گفت سل

ام بر مومنين و خواري بر کافرين باد، بگوئيد بدانم آيا عمروعاص در ميان شما است، عمرو گفت اينک منم، غانمه گفت توئي که بني‏هاشم را دشنام ميدهي، و حال آنکه دشنام از تو و در تو و براي تو است، اي عمرو به خداي سوگند بزشتيهاي تو و مادرت آشنائي کامل دارم، مادرت زنگي ديوانه و احمق بود، ايستاده بول ميکرد، اشخاص ناکس از او بالا ميرفتند، هر وقت نري بجماع با وي سرگرم ميشد نطفه او گنديده‏تر از نطفه کسي بود، که بر وي سوار شده بود، 41 نفر در يکروز با وي زنا کردند، تو نيز آن مردک نانجيب گمراه فسادکاري هستي که فاسقي را با زنت در يک بستر ديده بغيرت نيامدي و مانعش نگرديدي، و داستان کشف عورت او در صفين و مشاجراتي که حضرت امام حسن و ابن عباس در مجالس عديده، درباره خباثت آن ملعون و پدرش با وي کردند در تورايخ مسطور است، باري حضرت بدينسان بوي نوشتند، و اين قسمت را سيدرضي اعلي الله مقامه ذکر نفرموده، لکن ابن ابي‏الحديد از نصر ابن مزاحم نقل کرده است، از بنده خداي علي اميرالمومنين بسوي دم بريده، سرزنش کننده محمد و آل محمد، در جاهليت و اسلام عمرو ابن العاص، سلام بر آن کسي باد که پيرو راه هدايت است، اي عمرو محبت دنيا گوش جان و چشم دلت را ک

ر و کور ساخت) آنگاه تو دينت را پيرو دنياي کسي قرار دادي که گمراهيش هويدا، و پرده‏اش دريده است (شراب مينوشد، حرير ميپوشد، بساز و آواز گوش ميدهد) بزرگمرد را در مجلسش خوار مينمايد، و با آميزش دانا را نادان ميسازد، (و يا اينکه چون خودش با ناداني مخلوط است دانا را نادان ميپندارد، و نيز بني‏هاشم را ناسزا ميگويد) تو بدنبال چنين کسي افتاده و بخشش او را خواهان شدي همچون سگي که پيرو شير بوده بچنگال (وحشيانه) وي پناه ميبرد، و منتظر است از زيادي صيدش که بچنگش افتاده است، چيزي بسوي وي افکند، تو دنيا و آخرتت را از بين بردي (و به پيروي از معاويه در دنيا بدنام، و در آخرت مورد سخط و خشم خداي واقع گرديدي) در صورتيکه اگر چنگ بحق درافکنده (و بياري من بر ميخواستي از نعمت دنيا و آخرت) آنچه ميجستي مييافتي (حال که چنين نکرده، و با معاويه در ساختي) پس اگر خداي مرا بر تو و پسر ابي‏سفيان چيرگي داد که سزايتان را در کنارتان خواهم نهاد، و اگر مرا ناتوان ساخته، و زنده مانديد آنچه که در پيش روي داريد برايتان بدتر است (و عذاب خداي سخت‏تر ميباشد) والسلام.


صفحه 870.