نامه 037-به معاويه
[صفحه 866] از نامههاي آن حضرت عليهالسلام است بمعاويه (که او را در ياري نکردنش عثمان را نکوهش فرمودند: بطوريکه از آثار و تواريخ لائح و مشهور است، معاويه براي اينکه خلافت را تصاحب کند، کشته شدن عثمان را سخت خواهان بود، و هر قدر عثمان از وي استمداد ميکرد، او کار را بمسامحت و مماطلت ميگذرانيد، ابن ابيالحديد در صفحه 58 جلد 3 از بلاذري نقل ميکند، که هنگاميکه کار بر عثمان سخت شده، و پيدرپي از معاويه کمک ميطلبيد، معاويه يزيد ابن اسد القسريرا با عده معدودي فرستاده گفت در ذي خشب که هشت فرسنگي مدينه است فرود آي، و گوش بر فرمان من داشته بيدستورم کاري انجام مده، و مگوي الشاهد يري ما لايري الغائب من چيزها ديدم که تو نديدي زيرا منظور من ياري عثمان نيست، باري يزيد در ذي خشب بماند تا عثمان کشته شد، آنگاه با آن لشگر بشام بازگشت، و معاويه با خاطري آسوده در صدد بدست آوردن خلافت بر آمد، و از راه دغلبازي اغلب اين تهمت را بر حضرت اميرالمومنين عليهالسلام بسته، و کشندگان عثمان را از آن حضرت ميخواست، از جمله در همين نامه که نامه ذيل در پاسخ آن است و حضرت بوي مرقوم فرمودند): پاک و منزه است خداوند (يکه مدبر امور است معاويه) ت و تا چه اندازه ملازم خواهشهاي تازه پيدا شده، و سرکشتگيهاي پي هم در آمده ميباشي، و تا کي چيزهاي مورد اطمينان را از خويش دور ساخته، حقايقي که مورد پسند خدا و بندگانش را دليل است، تباه و ضايع ميخواهي (مردک پست تا چند خون عثمان را که خودت ريختن آن را سبب شدي بر من بسته خلافتي را که خدا و رسولش براي راهنمائي مردم خاص و ويژه من دانستهاند براي خويش ميخواهي) اما اينکه درباره عثمان و کشندگانش بسيار (سخن گفته و نامههاي پوچ و ميان تهي نوشته و بخيال خامت) حجت ميآوري دانسته باش تو بهنگامي بياري عثمان برخواستي، که نتيجه آن بخودت عايد، و وقتي دست از ياريش کشيدي که سودش براي وي بود.
صفحه 866.