نامه 016-به يارانش وقت جنگ












نامه 016-به يارانش وقت جنگ



[صفحه 766]

و آن حضرت عليه‏السلام به هنگام پيکار (صفين) ياران را همي فرمودند: (فراري در جنگ براي سرباز دلير مايه ننگ است، که پس از آن بازگشت و حمله در کار نباشد، و لکن) فراريکه پس از آن بازگشت بسوي ميدان، و گريز از دشمني که بعد از آن حمله در کار باشد، اين نبايد شما را سخت و دشوار افتد (چرا که بسا اوقات مردان جنگي براي غافل کردن حريف از پيش گريخته، و همينکه با فرار شيرازه سپاه خصم از هم گسيخته آمد، ناگاه بازگشته، و با حملات متقابل دمار از روزگارشان برآورده‏اند) حق شمشيرها را گذارده، و آنها را در پهلوها، و جايگاه کشته شدنهاي دشمن فرو بريد، و خويش را آماده سازيد، براي فرو کردن نيزه‏ها در اندرون و احشاء و امعاء و شمشير زدنيکه کار را بهلاکت کشاند (زخم را سخت و محکم بجائي بزنيد که حريف با آن از پاي در افتد، و در حديث است که ضربات خود حضرت تک بود، اگر بعرض يا بطول ميکوفت خصم را دو پاره ميکرد، هيچگاه ضربتي نزد که بضرب ديگرش نياز افتد، و ضرب دست آن حضرت در خيبر بر مرحب باندازه شهرت گرفت، تا جائيکه شاعري درباره معشوقه‏اش چنين گفت: رشادن ابصرته مقبلا فقلت من وجدي له مرحبا قد فوادي في الهوي قده قد علي في الوغي

مرحبا دلبر آهو روشي را ديدم که مي‏آمد، از خوشحالي او را آفرين گفتم، رفتارش دلم را از عشق دو پاره ساخت، بدانسانکه علي عليه‏السلام در جنگ مرحب را دو نيمه کرد) صداها را (در سينه‏ها) بميرانيد، که اين کار ترس را از ميان بردارنده‏تر است (دم فرو بستن و باز گشادن کار دلاوران، و همهمه و سر و صدا راه انداختن کار بيدلان زبون است بدانيد) سوگند بدان خدائيکه گندم را شکافت و بشر را بيافريد، که معاويه و عمروعاص و پيروانش هيچگاه اسلام را نپذيرفتند، لکن (باظهار مسلماني) خواهان سلامتي نفوس و اموال خويش شدند، و کفرشان پنهان ميداشتند، تا اينکه براي خود ياراني يافتند، و آنگاه کفر نهاني را آشکار ساختند. (ابن ابي‏الحديد در صفحه 241 جلد 3 شرح خود گويد: اميرالمومنين در اينجا سوگند ياد ميکند، که معاويه و عمروعاص و کساني از قريش که اين دو را دوست ميداشتند هيچگاه اسلام نياوردند. ما از ايشان و پيروان مذهب سنت ميپرسيم چه کساني از قريش دوست معاويه بوده‏اند، جز اين است که عمر و عثمان دو خليفه شما از بس او را دوست ميداشتيد، مدت بيست و پنجسال تمام در ولايت شامش امارت و فرمانروائي دادند، تا اين طور باعث گمراهي شاميان، و ريزش آنهمه خونهاي ناحق

گرديد، بدانيد که کليه آن خونهاي ناحق بگردن عمر و عثمان است و بس).


صفحه 766.