خطبه 200-در خانه علاء حارثي












خطبه 200-در خانه علاء حارثي



[صفحه 590]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است هنگامي که در بصره براي عيادت بر علا ابن زياد حارثي که يکي از ياران آنجناب و بيمار بود در آمد، همينکه خانه وسيع او را ديد فرمود: (اي علاء ابن زياد بگو بدانم) در دنيا با اين خانه گشاد (که خدا بتو ارزاني فرموده است براي آخرتت) چه کردي، و حال آنکه تو در آن جهان بدان نيازمندتري، آري اگر بخواهي با اين سراي گشاده گشادگي سراي آخرت را نيز دريابي مهمان را در آن بپذير، و با خويشاوندان پيوند کن و حقوق واجبه آن را بکسانيکه استحقاق دريافت آن را دارند بپرداز، که اگر چنين کردي البته خانه آخرت را دريافته (و با همين کردار ستوده سند مالکيت آن را بدست آورده). علاء عرض کرد يا اميرالمومنين من از (رفتار) برادرم عاصم ابن زياد شکايت ميکنم، فرمود: چه گله‏اي داري؟ عرض کرد پلاس خشن پوشيده، و از جهان دوري گزيده، فرمود: نزد منش آريد همينکه آمد بدو فرمود: اي دشمنک خويش اهريمن ناپاک تو را سرگردان خواسته است (که رهبانيت را در نظرت آراسته است، و اسلام از اين روش سخت بيزار است) چرا بفرزند و زنت رحم نکردي (که آنها را بي‏سرپرست رها کرده و بخويش پرداخته) مگر باورت آنست که خدا چيزهاي پاکيزه را براي

تو حلال کرده و نميخواهد که تو از آنها بهره‏مند گردي (اي مرد تنگ چشم کم حوصله خيلي) تو در پيش خدا کوچکتر از اين هستي (و اينمقام براي برخي از پيمبران و اوليا است و بس، و خداوند خود در قرآن مجيد فرمايد سوره 7 آيه 32 قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق بگو چه کس حرام کرده است زينت و روزيهاي پاکيزه که خداوند براي بندگانش قرار داده است، بنابراين دست از اينکار کشيده، و بکار زندگي و اداره امور عيالاتت سرگرم باش). عاصم عرض کرد: يا اميرالمومنين اين توئي که پوشاک و خوراکت تا اين اندازه درشت و زبر و بدمزه و بي‏رمق است فرمود: واي بر تو من که همچون تو نيستم، خداوند تعالي بر پيشوايان حق واجب فرموده است که خويش را با مردم ناتوان تهي دست برابر گيرند، تا فشار فقر و تنگدستي فقير ناتوان را از پاي نيفکند، (و وقتي که رئيس و پيشوا را در خوراک و پوشاک همچون خويش ديدند دلشان از اندوه ناداري برهد).


صفحه 590.