خطبه 001-آغاز آفرينش آسمان و...












خطبه 001-آغاز آفرينش آسمان و...



[صفحه 32]

(از خطبه‏هاي حضرت اميرالمومنين علي عليه‏السلام است) که در آن از پيدايش زمين و آدم سخن رانده است: سپاس خداوندي را سزا است که همه گويندگان از رسيدن بکنه مدحتش عاجز، و تمام حسابگران از شمارش نعمتهاي او درمانده ميباشد و کوشش کنندگان با همه جديت حق او را ادا کردن نتوانند، آنچنان خداوندي که همتهاي بلند او را درک نکند، و غواصان درياهاي هوشها به حقيقت وي دست نيابد، خداوندي که نه وصفش را نهايتي است و نه ذات مقدش بوصفي خاص مقيد و منحصر، وجودش از وقت و زمان معين بدور و از دور و درازي مدت بيرون است. آفريننده که تمام خلايق را به قدرت کامله خويش آفريد و بادها را از فرط رحمت و مهرباني منتشر فرمود، و زمين را به صخرهاي سخت و کوههاي سنگين ميخکوب و محکم گردانيد.

[صفحه 33]

اساس دين که وسيله پرستش خدا است، شناسائي او، و شناسائي کامل او، تصديق به او، يدن و يگانه دانستن او، و کمال گرديدن به او، تصديق کامل او گرو عمل خالص براي او کردن، و هنگامي عمل براي او خالص است که صفات را بر ذات او عارض ندانسته بلکه آنها را عين ذات دانند، زيرا هر صفتي بر اينکه غير موصوف است گواه و هر موصوفي بر اينکه غير صفت است شاهد، پس هر کس خدا را به وصف عارض بر ذات کرد و براي او قريني جسته، و هر که براي او قريني جست او را دو تا ديده، هر که او را دو تا ديد مرکب و داراي اجزانش دانسته، هر که او را داراي اجزاء دانست به او نادان است، و نادان بسوي او اشاره ميکند، و هر که بسوي او اشاره کرد او را بحدي محدود کرده، و هر که او رابحدي محدود کرد مانند عدد او را شمرده است هر که گفت خدا در چيست، مانند جسم او را در ضمن محل ديد، و هر که گفت او بر چيست، محلهاي ديگر را از او خالي يافت.

[صفحه 34]

بودي است که تازه پيدا نشده، موجودي است که معدوم نبوده با هر چيزيست نه بطور پيوستگي (همه موجودات به آن ذات دائم قائم) و غير از هر چيزيست نه بطور جدا بودن از آن چيز (نظر خود را هر چيزي بازگيرد آن چيز چيزي نخواهد بود) کارها بدون بکار افتادن کار افزار و انتقال از حالي بحال از صادر ميشود، هنگامي که خلقي که ديده شود نبود او بدون ديده بينا، وقتي که کسي به او انس گرفته شود نبود، او فرد ساکن در ما سوي، از نبودن انيس وحشت پيدا نکرد،

[صفحه 35]

و بقدرت کامله خويش خلايق را خلق کرد، و بايجاد آنها بطور اکمال ابتدا فرمود بدون اينکه انديشه بکار برد و از تجربه استفاده نمايد و جنبشي و حرکتي بخود دهد و يا اهتمام نفسي که در آن مضطرب و نگران گردد، هر يک از اشياء جايگير کرد، (مانند فکر و هوش در بشر، و شجاعت در شير، و ترس و مکر و حيله در روباه و غيراينها) و هر يک ازآن طبايع و ملازم آن اشياء گرديد، در حاليکه پيش از پيدايش آنها بحال هر يک از آنها دانا بود، و به انتها حدودشان احاطه کامل داشت، و بقرائن و چيزهاي پيوسته آنها شناسا بود.

[صفحه 36]

از آن پس خداوند متعال جو لايتناهي را شکافته و اطراف و جوانب آنرا از هم باز کرد، آبي جوشان را که داراي موجهاي پي‏درپي و خروشان بود و بر سر هم ميغلطيد آنرا به پشت بادي تند که بسيار و با صدا بود حمل کرد، و آن باد را فرمان داد تا آن آب را از هر سوي گرد آورد تا از هم پاشيده نشود، و تسلط داد تا محکم در خويشتن نگهداشت و تمامي را به هم پيوست، هوا در زير آن باد داخل و آب از بالايش باهتزاز درآمد، پس باد ديگر که راه وزيدن بر آن بسته بود و مبدء شناسائي آن دور بود بيافريد و آنرا براي برانگيختن و بموج آوردن اين دريا فرمان داد، پس آن باد همچون آب تندي که در جاي خالي روان گردد روان شد، و آن آب را از هر سوي بر هم زده مانند مشگ آنرا طوري در خويش جنبانيد که ساکن آن با متحرک و اسفل آن با اعلا در هم آميخت، پرده از کف در روي آن پديد آمد، پس خداوند تعالي آن کفها را در جاي خالي وسيع وفضاي گشاده بالا برد، از آن کف آسمانهاي هفتگانه که زيرين آنها يعني آسمان اول موجي مکفوف، و بلندترين آنها يعني آسمان هفتم بمنزله سقفي محفوظ بود بيافريد، بدون ستوني که آنرا برپاي دارد، يا ميخ و ريسماني که نظم و اساس آنها نگهداري کند، آنگاه آن

آسمانها را بکواکب منيره و ثواقب مضيه زينت داد و آرايش کرد، دو چراغ نورافشان خورشيد و ماه را در آنها بجريان انداخت در حاليکه هر يک از آنها در فلک گردنده، و سقف سير کننده، و لوحي جنبنده ميچرخند.

[صفحه 37]

آنگاه خداوند تبارک و تعالي ميان آسمانهاي بلند را از هم بگشود و پر کرد از ملائکه مختلفه که بعضي ساجدند و راکع نيستند، برخي راکعند و قائم نميباشند، گروهي قائم و قدم از جاي خود فراتر نمي‏نهند، دسته تسبيح گويانند که خسته نميشوند، از خواب در چشمها و شهوت در عقلها و سستي در جسمها و غفلت و فراموشيها بيرونند، از اينان دسته امين بر وحي خدا و مترجم ديگري براي رساندن امر آن وحي بزبان پيغمبران ميباشد، عده و فرمان خدا در ميان خلق آمد و شد کنند، بعضي ناظر و نگهبان بندگان و بر بهشتها دربانند، گروهي ديگر را قدمها از از طبقه زيرين زمين و گردنها از طبقه زيرين آسمانها در گذشته، اعضاء و جوارحشان از اطراف و اکناف جهان بيرون رفته دوشهايشان با قوائم عرش الهي مساوي شده، چشمها را در برابر انوار ذخيره کننده جمال و جلال خدائي فرو خوانده‏اند، و از غايت انکسار در زير عرش خود را بالهاي عجز خويش در پيچيده‏اند، حجابهاي عزت و پرده‏هاي قدرت حقتعالي بين آنها و طبقه فرودتر آنها زده شده، هيچگاه در عالم خيال پروردگارشان را بصورتي درنياورند، و اوصاف مخلوق را بر او جاري نسازند، و او را بحد و مکاني محدود و منتهي ننمايند، و با مثال و نظ

اير بسويش اشارتي نکنند.

[صفحه 39]

در خلقت حضرت آدم ابوالبشر عليه‏السلام از آن پس که خلاق جهان آسمان و زمين و هر چه در آنها است بيافريد، از هر يک از زمينهاي نرم و درشت و خوش گياه و شوره زار مشتي خاک برگرفت، ابر رحمت را بفرمود تا چهل شبانه روز پي‏درپي بر آن خاک بباريد تا خالص و پاکيزه شد، و آنرا برطوبت و تري مخلوط کرد تا اينکه چسبان گشت و عناصر چهارگانه با هم يکي شدند، از چنين خاکي صورتيکه داراي اطراف و اعضاء پيوستگيها و گسستگيها بود بيافريد، آنرا خشک ساخت تا چنگ در زده و بهم چسبيده، محک‏م و نرمش قرار داد تا از هم نپاشيده و آنرا تا زمان معين و معدودي که قابل پذيرفتن روح باشد بحال خودش واگذاشت پس خداوند آنصورت خاکي را آئينه انوار و تجلي خويش قرار داده از روح خود در آن بدميد، انساني ساخت داراي قواي فکريه که به نيروي آن در اشياء تصرف کند، اعضاء و جوارح و ابزاري از قبيل دست و پا چشم و گوش و غير اينها که در کارها از آنها استفاده نمايد، و قوه شناسائي حق و باطل چشيدنها بوئيدنيها جنسها و رنگها را بوي ارزاني داشت، طينتش را برنگهاي گوناکون همچون سفيدي استخوان سرخي خون سياهي مو و اشباهيکه باهم الفت دارند و حالاتي که ضد يکديگرند و اخلاطي جداي

از هم مانند گرمي صفراء سردي بلغم‏تري خون خشکي سوداء و همچنين از غم و پريشاني سرور و شادماني خواب بيداري سيري و گرسنگي خلاصه تمام اينها را بوي عنايت فرمود،

[صفحه 39]

پس آنگاه ملائک را ندا در داد و آنرا به امانت و وصيتي که در نزدشان بوديعت نهاده بود و آن عبارت از فرود آوردن سر تعظيم و تکريم و خشوع و سجده بر آدم ابوالبشر بود. صلا زد، فرمود اي فرشتگان من آدم را از راه احترام سجده کنيد، فرشتگان امر خداوند سبحان را اطاعت کرده آدم صفي الله مسجود آنان شد، در اين ميان ابليس را حميت دامان گرفت بدبختي بر او چيره آمد طنيت خود را که از آتش بود از گوهر آدم والاتر دانست، آنرا برگرفت و اين را بيفکند، براي اين سرکشي و نافرماني سزاوار خشم خداوندي شد، براي تکميل بليه و آزمايش بني‏آدم و وفاي وعده که در حين سجده نکردن ابليس به او داده شده بود خداوند مهلتش داده فرمود: تو تا روز و هنگام معيني از از مهلت داده شده‏گاني،

[صفحه 40]

پس از سجده فرشتگان و نافرماني شيطان، خداي سبحان آدم را در بهشت که وسائل عيش و کامراني در آن فراهم و بساط امن و شادماني در آن گسترده بود ساکن ساخت، و او را از عداوت و شيطنت ابليس بترسانيد، شيطان بر آن مقام جاودان و آميزش با نيکوان رشگ برد، و ما سوگند دروغش بفريفت، صفي الله يقين را بشک بفروخت، از عزم و اراده بجانب وهن و سستي گرائيد، فرح و شادي را بخوف و ترس، و عزت و بزرگي را بندامت و پشيماني تبديل کرد، پس خداوند در توبه آدم بساط کرامت بگستريد، کلمه رحمت را به وي تلقين فرمود، بازگشت بهشت را به وي وعده کرد، و او را به محنت سراي دنيا که محل تناسل و زايشگاه فرزندان بود فرود آورد.

[صفحه 41]

همينکه مرکز آدم ابوالبشر دنيا و فرزندان بسياري پيدا کرد خداوند از ميان اولاد او پيمبراني برگزيد و از آنان برساندن وحي و تبليغ رسالت و اداء امانت و عهد و پيمان گرفت، و اين هنگامي بود که بيشتر مردم عهد خدا را شکسته و حق او را ضايع، شريکها برايش گرفته بودند، شياطين با مکر و حيل آنانرا فريفته و از پرستش او بازشان ميداشتند. پس خداوند فرستادگان خويش را برانگيخت و پيمبران را پياپي بسويشان بفرستاد، تا آن عهد فطري و پيمان الستي را از آنان طلبيده، و نعمت فراموش شده را بايشان يادآوري کرده بوسيله تبليغ بر آنان اتمام حجت نمايند، گوهرهاي عقولي که در خزاين فطرتشان پنهان مانده استخراج کنند، آيات نشانه‏هاي قدرت خداوندي رااز سقف آسماني که بالاي سرشان افراشته شده و گهواره زميني که زير پايشان گسترانيده گرديده، و معيشتها که بدان زندگاني ميکنند اجلهائي که از آنان نابود ميشوند، امراضي که از آنها پير ميگردند و از پيش‏امدهاي پياپي که بر آنها وارد ميشود آگاهشان سازند، و خداوند بندگان خودرااز پيمبر فرستاده کتاب نازل شده، برهان لازم، نشانه محکم و استوار، خالي نگذاشته و محروم ننموده، رسولاني بودند که کمي ياور و بسياري دشمن

کوتاهي در کارشان پديد نياورده هر سابقي از آنان لاحق خود را که از بعد او ميايد بنام و نشان معرفي کرده و يا لاحق سابق خود را نشان داده بود،

[صفحه 43]

بدينموال قرنها گذشت، روزگارها سپري شد، پدرهائي رفتند، پسرهائي آمدند، تااينکه خداوند منان محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم را براي بجا آوردن وعده خود و تمام گردانيدن نبوت را به او آن حضرت را برانگيخت در حاليکه از پيمبران پيش پيمان نبوت او گرفته شده، علامات و نشانه‏هاي مشهور و وقت ولادتش نيکو و پسنديده بود. در اين روزگار مردم روي زمين داراي ملتهاي متفرق، و آرزوهاس بسيار و طريقهاي پراکنده بودند، گروهي خالق رابه خلق تشبيه، برخي در نام او تصرف، دسته بغير او اشاره ميکردند، پس خداوند بوسيله محمد (ص) آنان را از گمراهي هدايت فرمود، و بواسطه او از ناداني کفر نجاتشان داد،

[صفحه 43]

پس خداوند براي محمد (ص) مقامم قرب و لقاء خودش را اختيار کرد، مرتبه که براي احدي حاصل نشده براي او پسنديد، روي او را از دار دنيا و محل محنت و بلا بسوي خويش متوجه و معطوف ساخت، و در حاليکه کريم و بزرگوار بود روحش را قبض فرمود (درود بي‏پايان بر او و بر آل او باد) و واگذاشت آن حضرت در ميان شما دو چيزيرا که پيمبران در ميان متان خويش واميگذارند، زيرا آنان نبايد امتان خود را بدون راه روشن و پرچم هدايت واگذارند، آن حضرت هم کتاب پروردگارش را در دسترس شما گذاشت، در حاليکه بيان کننده بود از براي شما حلال حرام مستحب واجب ناسخ منسوخ رخصت عزيمت خاص عام عبرتها امثال مطلق مقيد محکم متشابه آن کتاب را در حاليکه تفسيرکننده مجمل و بيان‏کننده مشگلهاي آن بود، )1( اما حلال آن کتاب مانند س )5( ي )1( احلت لکم بهيمه النعام يعني خوردن گوشت چارپايان زبان بسته بر شما حلال است، )2( حرام آن مانند، س )5( ي )3( حرمت عليکم الميته و الدم و لحم و الخنزير اکل گوشت مردار و خون و گوشت خوک بر شما حرام است، )3( واجب آن مانند س )2( ي 42 اقيمو الصلوات واتو الزکوات نماز را برپا داريد زکوت را بدهيد. )4( مستحب آن مانند س )13( ي )79( و من الل

يل فتهجد به نافلت براي نماز نافله پاره از شب را بيدار شو. )5( ناسخ آن مانن س )19( ي )5( فاقتلو المشرکين حيث وجد تموهم هر جا مشرکين را يافتيد بکشيد، پس اين ناسخ آيه‏ايست که در باب صلح واقع شده و آن منسوخ است مانند س 109 ي )6( لکم دينکم ولي دين يعني دين شما براي شما و دين من براي من باشد، )6( رخصتهاي آن يعني احکاميکه براي پيشرفت در امور مردم است مانند س )2( ي )84( فمن کان منکم مريضا او علي سفر فعدت من ايام اخر يعني هر کس از شما در ماه رمضان مريض يا مسافر شد پس بهر اندازه که روزهاي سفر طول کشيده در غير ماه رمضان بهمان اندازه روزه بگيرد، )7( عزيمتها و آنها احکامي است که نميتوان از آن سرپيچي کرد مانند س )2( ي )185( فمن شهد منکم الشهر فليصمه هر که در ماه رمضان در وطن بود بايستي روزه بگيرد، )8( خاص آن و آن لفظي است که شامل حال جميع افراد نباشد مانند الا ابليس که در چندين جاي از قران است که همه فرشتگان آدم را سجده کردند جزابليس که امتناع ورزيد، )9( عام آن مانند س )2( ي )47( يا بني‏اسرائيل اذکروا نعمتي التي انعمت عليکم و اني فضلتکم علي العالمين، يعني اي بني‏اسرائيل ياد آورديد نعمتهائي را که من به شما عطا کرده و بر جه

انيان شما را برتري دادم شاهد در لفظ عالمين است که شامل حال عموم مردم زمان بني‏اسرائيل ميشود، )10( عبرتهاي آن مانند س )79( ي )35( فاخذه الله نکال الاخرت و الاولي ان في ذالک لعبرت لمن يخشي، يعني خداوند تعالي فرعون را بعذاب دنيا که غرق و بعذاب آخرت که حرق باشد مبتلا کرد، و در اين غرق و حرق براي شخص ترسنده عبرتي است، )11( و مثلهاي آن يعني آياتيکه مشمل بر تشبيهات ميباشد، مانند س )67( ي )5( مثل الذين حملواالتوريه ثم لم يحملوها کمثل الحمار يحمل اسفارا يعني مثل کسانيکه باموختن و خواندن توريه مامور شدند و عامل به آن نشدند همچون خري است که بار کتابهاي بزرگ را بر پشت دارد، )12( مطلق آن يعني لفظي که بقيدي مقيد نباشد مانند س )5( ي )6( يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الي الصلوات فاغسلو وجوهکم، اي گروه مومنين وقتي که براي نماز آماده ميشويد رويهاي خويش را بشوئيد. )13( و مقيد آن يعني لفظي که مقيد بقيدي باشد مانند س )5( ي )6( آخر همين آيه و ايديکم الي المرافق يعني هنگام وضو دستهاي خود را تا مرفق بشوئيد، )14( و محکم آن يعني لفظي که در آن اشتباه و ترديدي نباشد مانند س )2( ي )31( واعلمو ان الله بکل شي‏ء عليم که ترديدي نيست در اينکه

خداوند بتمام چيزها دانااست، )15( و متشابه آن يعني لفظي که معناي آن واضح و آشکار نيست مانند س )12( ي 228 و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلقه قروء يعني زنهائيکه طلاق داده شده‏اند سه طهر را که دو حيض در ميان باشد يا سه حيض را آشکار داشته باشند زيرا قرء که مفرد قروء است نزد اهل حجاز بمعني طهر آمده و نزد اهل عراق بمعني حيض )16( و مجملهاي آن مانند س )2( ي )43( اقيموا الصلوات برپا داريد نماز را )17( مشکلهاي آن مانند س )19( ي )1( کهيعص، )18( و مطالب آن مانند علم بيگانگي خداوند سبحان س )14( ي )52( و ليعلموا انما هو اله واحد يعني بايد بدانيد او است خداي يگانه، )19( و چيزيکه بر ندانستن آن منعي نشده است مانند ندانستن معني حم، )20( وچيزيکه وجوبش ثابت گشته و در سنت رفع و نسخ آن ظاهر گرديد مانند س )4( ي )15( و اللاتي ياتين الفاحشته من نسائکم فاستشهدوا عليهن اربعت منکم فان شهدوا فامسکوهن في البيوت حتي يتوفيهن الموت او يجعل الله لهن سبيلا يعني بر کار زشت زنهاي شوهردار از زنهاي شما که زنا ميدهند چهار تن مرد عاقل بالغ عادل از خودتان که مومن باشند گواه گيريد پس اگر گواهي دادند آن زنها را در خانه خودشان نگاه داريد تا وقتي که بميرند ي

ا خداوند آنها را از حبس نجات دهد پس بمضمون اين آيه حکم زاينه حبس و نگهداشتن در خانه خودش بود تا وقت مرگ و در سنت حبس کردن نسخ و امر برجم و سنگسار کردن برقرار گرديد. )21( و چيزيکه عمل آن در سنت واجب و در عمل نکردن به آن انسان مجاز است مانند نماز خواندن در اول اسلام بطرف بيت المقدس که در سنت واجب بود و بعدا منسوخ گرديد س )2( ي )144( فول وجهک شطرالمسسجدالحرام و حيث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره يعني نماز را بطرف مسجدالحرام و کعبه بخوان و هر جا باشيد روهاي خود را به آنسو گردانيد، )22( و چيزيکه در وقت بخصوص وارد شده و در غير آن واجب نيست مانند س )62( ي )9( يا ايهاالذين امنوا اذا نودي للصلوه من يوم الجمعه فاسعو الي ذکر الله يعني اي گروه مومنين هنگامي که براي نماز جمعه ندا در داده شده بشتابيد براي خواندن نماز پس بنابراين نماز جمعه اختصاص بروز جمعه داشته و در غير آن روز وجوبش ساقط است، )23( و آن کتاب بين چيزهائيکه حرام شده فرق قائل شده پس کسيکه مرتکب گناه کبيره بشود او را بعذابها و آتشها وعده داده‏اند مانند س )41( ي )93( و من يقتل مومنا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فيها يعني هر که از روي عمد مومني را بکشد پس جزاي او جهنم و

در آن هميشه خواهد بود. )24( و کسي که گناه صغيره بجاي آورد خداوند آمرزش را برايش مهيا فرموده س )3( ي )6( ان ربک لذو مغفرت للناس علي ظلمهم يعني پروردگار تو صاحب آمرزش است مردم را براي ستمي که کردند و ظلمي که قابل آمرزش است همان گناه صغيره ميباشد، )25( و نيز مطالب آن کتاب دائر است بر چيزيکه کم مورد قبول و بسيار آن شايسته و پسنديده است و تحميلي هم نشده مانند س 73 ي 20 فاقروا ما تيسر من القرآن آنچه از قرآن را ميسر است بخوانيد پس کم خواندن قرآن مورد قبول و انسان در زياد خواندنش مختار و اگر کسي آنرا ترک کرد چيزي بر او نيست،

[صفحه 48]

ترجمه قسمتي از خطبه شريفه در ذکر حج: خداوند متعال حج بيت‏الحرام را بر شما واجب گردانيده و آنرا براي مردم قبله قرار داده حج گزاران در آن مانند چار پايان (تشنه که به آبگاه وارد شوند) وارد ميشوند و همچون کبوتران مشتاق آرزومند آن خانه ميباشند، خداوند متعال تواضع و فروتني آنان و اذعان و اعترافشان را د رآن خانه براي عظمت و بزرگواري خود علامت نشانه قرار داد، شنوندگان از خلق خود را برگزيد که دعوتشرا بسوي آن خانه اجابت کردند، کلمه او را تصديق نمودند، در موقفي که پيمبران ميايستادند ايستاده، و ملائکه طواف کنندگان گرد عرش الهي مانند شدند، در تجارت عبادت خدا سود فراواني بچنگ آوردند، هنگام گذاردن حج براي درک موعد مغفرت مي‏شتابند، خدا آن خانه را در اسلام علم، و براي پناه برندگان حرم قرار داد، حج آنرا واجب و حق خود را لازم گردانيد، رفتن آنجا را بشماامر کرده و فرموده: ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من کفر فان الله غني عن العالمين بر مردمي که توانائي رفتن بخانه دارند حتم و لازم است که از براي خدا حج خانه کنند و هرکه بر خدايتعالي کافر شود خداوند از همه جهانيان بي‏نياز است.


صفحه 32، 33، 34، 35، 36، 37، 39، 39، 40، 41، 43، 43، 48.