خطبه 190-در سفارش به ياران خود












خطبه 190-در سفارش به ياران خود



[صفحه 573]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است، که در آن مکرر يارانش را بنماز و زکوه، و اداي امانت سفارش ميفرمود: (مردم) نگهبان امر نماز بوده، و آنرا به هنگام گذارده، و بسيارش بجاي آوريد، و بواسطه آن به خدا نزديک شويد، زيرا (که نماز کاخ اسلاميت را ستوني است محکم، و فرداي قيامت اگر آن قبول افتد اعمال ديگر قبول، و اگر آن رد شد اعمال ديگر مردود داند، و نبايد اوقات فضيلت آنرا از کف گذارد زيرا که قرآن کريم در س 4 ي 103 فرمايد ان الصلوه کانت علي المومنين کتابا موقوتا) نماز فريضه‏ايست که وقتش معين، و بر مومنين نوشته شده، آيا پاسخ دوزخيان را نمي‏شنويد، هنگامي که از آنان پرسند ما سلککم في سقر شما را چه بدوزخ افکند قالوا لم نک من المصلين گوئيد، نماز نميگذارديم، و اين نماز گناهان را همانند برگ از درخت ريخته، و همچون بندها (گردنها را از زير بار تکاليف) رها کننده است، رسولخدا صلي الله عليه و آله نماز را به چشمه آبي گرم تشبيه فرموده، که بر در خانه مردي روان باشد، و او هر شبانه‏روزي پنج بار خويشتن را در آن بشويد، و چنين کس را نشايد که چرکي بر تن باقي ماند، همانا ارزش نماز را رادمرداني از مومنين که زيور و زر و فرزند و مال ک

ه روشني ديده‏اند آنان را از آن باز نميدارد شناختند، رسول خدا صلي الله عليه و آله را با اين که مژده بهشتش داده بودند، باز خويش را براي فرمانبرداري از خداوند به رنج ميافکند، زيرا که خداوند باو فرموده بود، اهل خويش را بخواندن نماز وادار، و خودت در کار آن شکيبا باش، لذا آن حضرت اهلش را بدان مامور و خود را در خواندن نماز به رنج و شکيب واميداشت. آنگاه بدانيد که مقرر شده است، اين زکوه با نماز وسيله تقرب اهل اسلام (به خدا) باشد، هرکه آنرا از روي ميل و خرسندي بدهد آن زکوه برايش کفاره، و پوشاننده گناهان، و از آتش دوزخش مانع و نگهبان است، بنابراين نبايد دهنده‏اش پر بيادش بوده، و برايش تاسف خورد، زيرا آنکه آنرا از روي بي‏ميلي و ناخرسندي بپردازد، و برتر از آنرا (ثوابش را) اميدوار باشد، چنين کسي به سنت رسول‏الله نادان، در مزد و پاداش مغبون، در کردار گمراه و پشيمانيش بسيار است (و انسان هنگامي مشمول عنايات و الطاف خداوندي ميشود، که به سنت رفتار کرده، مال را با طيب خاطر بدهد، نه از روي کراهت و اجبار، چنانکه قرآن سوره 76 آيه 8 حاکي است فرمايد: و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا، آيه 9 انما نطعمکم لوجه الله لانريد

منکم جزا و لا شکورا روي دوستي با خدا نادار و يتيم و اسير را طعام داده (و به آنان گويند) فقط ما شما را براي خدا طعام کرده، و خواهان پاداش و سپاسگذاري از شما نيستيم (اجر و مزد ما با خداست). پس (از آنکه نماز را بموقع خوانديد، و زکوه را براي خدا پرداختيد بايستي) امانت را ادا نمائيد، زيرا هر کس اهل آن نباشد 0 و بدان خيانت کند) زيانکار است، اين امانت بر آسمانهاي برافراشته، و زمينهاي گسترده شده، و کهسارهاي سربلند و بر قرار معروض افتاد (و آنها چون تاب تحمل آنرا نداشتند با حال پوزش از خداوند از پذيرفتنش سر باز زدند) و حال آنکه چيزي درازتر، عريضتر، بلندتر، و بزرگتر از آنها نبود، (پس معلوم ميشود بار تکليف و امانت از تمامي اينها سنگين‏تر، و حملش مشکلتر است) و اگر بنا بود چيزي از جهت بلندي و پهني و توانائي و ارجمندي (از پذيرفتن آن امانت) سر باز زدند که آنها زدند و امتناع کردند، و لکن (امتناع آنها نه از اين جهات بود، بلکه از اين جهت بود که از خيانت بدان و) از عقاب آن ترسيدند، و دانستند چيزي را که انسان در دريافتش از آنها ناتوان‏تر است چرا که او بسيار نادان و ستمکار است (و خداوند در قرآن کريم س 33 ي 72 فرمايد: انا عرضنا الا

مانه علي السموات و الارض و الجبال، فابين ان يحملنها و اشفقن منها، و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا، ما امانت را به آسمانها و زمينها و کوهها عرضه داشتيم آنها از پذيرش آن خودداري کرده و ترسيدند، لکن انسان آنرا پذيرفت، وه که انسان تا چه اندازه ستمگر و نادان است، شراح و مفسرين را در تاويل آيه شريفه، و اين که امانت چيست سخنهاي فراواني است لکن اغلب آنرا بامامت و ولايت تعبير کرده‏اند، علي ابن ابراهيم قمي در تفسير گويد: مراد از امانت امامت و امر و نهي است، و دليل بر اين قول خداي تعالي است که فرمايد: ان الله يامرکم ان تودوا الامانات الي اهلها خدا به شما فرمان ميدهد تا امانت را باهلش بسپاريد، يعني بناحق مدعي امامت نشويد، همانطوريکه آسمانها و کوهها و زمينها از مدعي بودن و پذيرفتن آن خودداري کردند، آن انسان ستمگر نادان نيز نبايد آنرا از مرکزش نقل کند و عصب نمايد، پس از آن فرمايد) آنچه که بندگان در روز و شبشان بجاي مي‏آورند، بر خداوند پاک پوشيده نبوده، و از راه لطف و علم بدانها احاطه و آگاهي دارد چگونه کردار شما بر او پنهان است در صورتيکه هر يک از) اعضا و جوارح شما گواهان و لشگريان او هستند، درونها و انديشه‏هاي (نيک و

بد) شما ديده‏بانان او بوده نهانيهايتان نزدش هويدا است (و در قيامت هر يک از اعضا بزبان آمده: و هر کاريکه انجام داده شهادت خواهد داد)


صفحه 573.