خطبه 189-سفارش به تقوا












خطبه 189-سفارش به تقوا



[صفحه 564]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است (در دانائي خداوند برازهاي آفرينش و سوق مردم بتقوي و ستايش از ديانت اسلام، و تشريح زمان بعثت پيغمبر اکرم، و وصف قرآن کريم) چرندگانيکه در بيابانها مينالد، گناهانيکه در نهانيها از بندگان سر ميزند، ماهيانيکه در درياهاي ژرف رفت و آمد دارند، امواج خروشانيکه با وزش تند بادها در آبها پديد ميگردد، خداوند بتمامت آنها دانا است، من گواهم باينکه محمد فرد منتخب، و رساننده وحي، و فرستاده‏ايست که آن را خدا از فرط محبتش بسوي خلق فرستاده است،

[صفحه 565]

پس از اين گواهي بر توحيد و نبوت، سفارش من بشما آنست که از خداونديکه آغاز آفرينش و انجام بازگشت و روا شدن نيازمنديها، و انتهاي خواهشها و طريقه روشن درست و راست، و پناه هنگام درماندگيهاي شما او است، از چنين خدائي بترسيد، (و اوامر و نواهي او را بکار بنديد) چرا که ترس از خدا داروي دلهاي دردمند، و روشني درونهاي تاريک، و شفاي بدنهاي بيمار است، زنگ اندوه را از سينه‏ها، ناروائيها را از روانها پرده پرده (پندار) را از پيش ديده‏ها، بيم و ترس را از دلها زدوده و سترده و برداشته، و تاريکيهاي شما را روشني ميبخشند (مردم) پس فرمان‏برداري از خدا را پيراهن تن سازيد، نه روپوش بدن و آن را جامه دل کنيد، نه پيراهن تن بلکه آن را در درون دل نهان ساخته، و در راس امور خويش اميرش قرار داده، براي ورودتان (بقيامت) سرچشمه سرد و گوارا، و وسيله دريافت درخواستها، و سپر روز ترسيدن (از آتش دوزخ) و چراغ براي درون قبرها، و انيس از براي روزهاي بي‏مونسي و گشايش مراکز اندوهناکي خودتان قرارش دهيد، زيرا که فرمان‏برداري از خدا پناه و نگهبان از مهالکي است که (انسان را) در ميان گيرنده، و ترسهائي که انتظار کشيده شده، و شراره آتشهاي افروخته شد

ه (براي گنهکاران) ميباشد، اين تقوا و پرهيز است که هر که بدان چنگ يازيد دشواريهايش از نزديکي از او دور و کارها پس از تلخي و ناگواري بر او شيرين و گوارا امواج (بلاها) پس از هجوم از او زايل، گرفتاريها پس از رنجاندن بر او آسان، فيض و کرامت (الهي) پس از کميابي بر او جاري، رحمت و احسان پس از دوري باو بازگشت، نعمتها پس از کمي بر او فراوان، و برکت همچون باران تند پس از کم شدن باو برسد (مردم) پس بترسيد از خداونديکه پندش شما را سودمند افتاده، و بوسيله احکامش شما را اندرز داده، و بنعمت و دانش بر شما منت نهاد. بنابراين (چه خوش است ستورهاي سرکش) نفوس خويش را براي فرمان‏برداريش هموار و نرم، و حق بندگي او را بجاي آوريد، و چيزي فروگذار ننمائيد

[صفحه 567]

پس (از شنيدن شمه از اوصاف تقوي وصف دين را بشنويد و بدانيد) البته ديني که خداوند براي خويشش گزيده است اسلام است، خدا بديده مهر در اين دين ديد، و برترين آفريدگانش را به تبليغش برگزيد، و پايه‏هاي (متين و مستحکم احکام) آنرا بر پايه دوستي خويش نهاد، اديان ديگر را بارجمندي آن خوار، ملل ديگر را به برتري آن پست، دشمنانش را به چيرگيش بي‏ارج، مخالفينش را بنصرتش مخذول، ارکان گمراهي را با پايه‏اش منهدم ساخت، تشنگامان (زلال دانش و تقوي) از اين سرچشمه سيراب، و اين چشمه را با کشندگان آب (معارف الهيه که ائمه طاهرين باشند) سرشار و پر فرمود (تا آن چشمه جاري گرديده، و مردم را از جامهاي گواراي تفسير و تاويل آيات شريفه قرآنيه سيراب و سرمست و بحدود دين و حق پرستي آشنا گرديدند) خدا (پايه) اين دين را چنان (رزين و متين ريخت و) مقرر فرمود که هرگز رشته‏اش گسستني، و حلقه پولادينش گسيختني، و اساسش در هم فرو ريختني، و بنيادش ويران شدني، درختش کندني، زمانش سرآمدني، دستوراتش فرسوده شدني، شاخهايش بريدني نيست، که نيست، راهش را تنگي، آسانيش را دشواري، سپيديش را سياهي، راستيش را کجي، چوب صافش را گره خوردگي، راه گشاده‏اش را ريگزاري

، چراغهايش را خاموشي، شيرينيش را تلخي، نبوده و نخواهد بود، (مردم) اسلام را ستونهائي است که خدا آنها را بر پايه حقيقت نهاده، و بنيانش را متين و محکم ريخته، چشمه‏سارهائي (سيال و زلال) است که انهارش پر از آب (دانش) است، چراغهائي است که انوار (حقيقت از) آن درخشان است، کاروانيان ره بدين نشان پويند، و نشانه‏ها را در اين راه جويند، وارد شوندگان (تشنه کام که پيش آهنگ قوم و جوياي آبند) بدين آبگاهها وارد و سيراب شوند، ديني است که خدا منتها درجه خرسندي، والاترين دستورات، و بالاترين فرامين خويش را در آن قرار داده است پس آن در پيش خدا پايه‏هايش محکم، بنايش عالي، دليلش پيدا، انوارش درخشان، پادشاهيش ارجمند، و نشانه‏اش بلند است، و محو آثارش ممکن نيست، بنابراين (شما که اين سطور را خوانده و بعظمت و ارجمندي ديانت اسلامي آگاهي پيدا ميکنيد) آنرا عزيز و ارجمند از دستوراتش پيروي، و حقش را ادا و در جايگاههاي خويشش قرار دهيد (آيات قرآنش را تفسير براي نکرده، بدعتي دران احداث ننموده اوامرش را بجان و دل پذيرا باشيد، تا در دو جهان رستگار گرديد).

[صفحه 569]

(حال که عظمت و بزرگي دين مقدس اسلام را دانستيد، توصيف قرآن کريم را استماع نمائيد) از آن پس پروردگار پاک محمد صلي الله عليه و آله را برانگيخت (تا بشر گمراه را هدايت نمايد) و اين در هنگامي بود که سر رسيد زمان جهان نزديک و آخرت رسيدن خويش را آگهي ميداد، گيتي پس از خرمي و درخشندگي تاريک و اهلش را سپر سختيها و شدايدکرده بود، بسترش ناهموار، و زماني نابود کننده زمامش را بکف گرفته بود، هنگام بسر رسيدن و بريده شدن پيوندش، و نزديک شدن نشانها (ي ويراني و فساد اخلاق) و نابودي مردم، و شکسته شدن حلقه، گسسته شدن بندها، کهنگي نشانها هويدائي زشتيها، و کوتاهي زمان دراز آن دنيانزديک گرديده بود (دانش و فرهنگ و تمدن و حق‏پرستي و ملکات فاضله جاي خود را به دوروئي دغلبازي، ماديت، و ستمکاري، و اختلافات شديد طبقاتي داده، و بشر محکوم بزوال و نيستي گرديده بود، در همين هنگام) پروردگار پاک پيمبر خويش را تبليغ کننده، و وسيله ارجمندي امت بهار (و خرمي دلهاي پژمرده) اهل زمان، و سرفرازي اعوان و يارانش قرار داد (و اوامرش را در جهان پراکنده ساخت) آنگاه قرآن را بدو فرستاد، و اين قرآن نوري است که روشني‏هايش خاموش نشود، چراغي است که

فروزندگيش فرو ننشيند، دريائي است که قعرش پديدار نگرايد، جدا کننده حق است از باطل و دليلش تباه نشود، بنائي است که اساسش ويران نگردد، شفا و بهبودئي است که کس از بيماريش نهراسد، (شفاي همه رنجها و دواي تمام دردها است) ارجمندي است که يارانش از شکست خوردگي بدور، و حقي است که اعوانش از انهزام بيرونند، (مردم) پس اين قرآن معدن و مرکز ايمان، چشمه‏هاي دانش و درياهاي آن، عدل و داد را حوضها و باغستان، سنگها و پايه اصلي اسلام، دشتهاي هموار حقيقت، و بيابانهاي آن ميباشد (که گلها و رياحين دين و دانش در آن روئيده، و دماغ جان خوانندگان خويش را خوشبو و معطر ميسازد) آب برندگان اين دريا را خالي نکنند، و آب کشندگان آب اين چشمه‏ها را کم ننمايند، واردين از اين آبشخورها نکاهند، و کاروانيان راه اين منازل را گم نسازند، رهروان اين نشانه‏ها را ناديده نگذارند، ره آورندگان ياراي گذشتن از آن پشته‏ها را ندارند (از بس مرغزارهايش خرم است دلشان اجازه گذشتن به آنها ندهد) خدا اين (بوستان معارف و قلزم دانش) را قرار داد، سيرابي تشنگي دانشمندان، بهار خرم دلهاي مجتهدين، مقصد راههاي نيکان، داروي زدائيده درد، نوريکه تاريکي با آن نيست، رشته که جاي چنگ زد

ن به آن محکم، پناهگاهي که دژ و بارويش استوار و بلند است، دوست دارنده‏اش ارجمند، وارد شونده‏اش سالم، پيروي کننده‏اش رستگار، نسبت داده شده بخودش را عذرخواه است، دليل هر که بدان سخن گويد، گواه آنکه بادشمن آن بجنگد، پيروزي آنکه او را حجت گيرد، نگهدارنده هر که او را بکار بندد، رخش سبک تاز آنکه با آن بتازد، نشانه آنکه جوياي نشان است، سپر آنکه خود را به پناه آن گيرد، دانش آنکه بگوشش نگهدارد، (نيکوترين) حديث آنکه راويش باشد، (و برترين) حکم آنکه با آن قضاوت نمايد، (خلاصه اين قرآن مجيد چيزي است نفيس و مرغوب که در تمام مراحل کليه طبقات مردم را در دنيا و آخرت بکار ميخورد، و وسيله رستگاري بشر از تمام مهالک در همه مسالک ميباشد).


صفحه 564، 565، 567، 569.