خطبه 185-در وصف منافقان












خطبه 185-در وصف منافقان



[صفحه 529]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است، در اوصاف منافقان و دوريان خدائي را سپاس ميگذارم که ما را بفرمان برداريش موفق، و از نافرمانيش بدور داشت، از او تماميت نعمت، و چنگ در افکندن بريسمان محکم (دين او) را خواستاريم، ما گواهيم که محمد (ابن عبدالله) بنده و فرستاده او (بسوي حق) است، محمد است که در راه خوشنودي خدا هر سختي تن در داده، و در آن راه پياپي جامهاي اندوه را در کشيد، با وجود داشتن خويشاونداني رنگارنگ (و غير متحد) بيگانگان دور دست نيز در دشمنيش با هم هماهنگ شدند، و عرب در اين راه مهار (خرد) را از سر بر کشيده، و براي جنگيدن با آن حضرت (با پاشنه پا) بشکم شتران بارکش خويش زده، و از دورترين مراکز، درازترين راهها را پيموده، با دشمني فراوان بساحت (مقدس) حضرتش بار گشودند (خودي و بيگانه، عليه آن حضرت قيام کردند، تا مگر نور خداي را خاموش کردن توانند، و آن حضرت در کمال قرصي پافشاري کرده، و آن پيشامدهاي سهمگين، و پيکارهاي خونين را به نيروي شکيب در خويش همواره کرد تا پرچم توحيد، و تقوي را در جهان سربلند ساخت

[صفحه 530]

اکنون بندگان خداي من شما را به پرهيز از خدا، و دوري از دو رويان سفارش ميکنم، زيرا گروه دو رويان گمراهان و گمراه کنندگان لغزندگان و لغزندگان اند، برنگهاي گوناگون در آيند، و به فتنه‏ها رنگارنگ شما را بفريبند، و کمين کيد را از هر سو بر شما بگشايند (ميکوشند تا مگر ديگران از مومنين را مانند خويش منافق سازند) دلهاشان بيمار و ناپاک، و ظاهرشان آراسته و پاک است، دزدانه راه ميروند، و در ميان درختان درهم پيچيده جنگل (حيله و دستان) جست و خيز ميکنند (شايد شکاري بچنگ آرند) ستايش کردن و سخن گفتنشان شفا و دواي درد، لکن کردارشان دردي است بي‏درمان (گفتار گفتار نيکويان و زهاد، کردار کردار فساق و بدان است) بخوشي مردم رشگ برنده، و بگرفتار کردن آنان تلاش کننده، و اميدشان را به نااميدي بدل سازنده‏اند، براي آنان در هر راهي بخاک افتاده، و در هر دلي (از وسائل نيرنگ) وسيله و در هر اندوهي (بدروغ) اشگهاي ريزاني دارند (مانند شياطين با هر کسي از راه خودش وارد شده برازهاي دروني او دست پيدا کنند، اگر دانستند آن شخص در خوشي است، وسائل زوالش را فراهم، و اگر در ناخوشي است سبب زيادتي آن گردند) بيجا به ستايش يکديگر پرداخته، و مثل آن

را از طرف منتظراند، در خواستشان را با پافشاري انجام دهند، و اگر بعيب کسي آگاه شوند او را رسوا سازند، و اگر حکم شدند اسراف کنند، برابر حقي ناحقي، برابر هر راستي کجي، برابر هر زنده کشنده، و براي گشودن هر دري کليدي، و براي هر شب تاريکي، چراغي دارند، براي رسيدن به آرزوها پست (و مقاصد ناپاک) خود خوديش را مايوس و بي‏نياز از طمع وانمود ميکنند تا بدين وسيله بازارشان را گرم نگهداشته، و کالاي بي‏ارج خويش را که مرغوب و ارجمند ميپندارند، رواج دهند (و در عين اين که خود را بي‏اعتناي بدنيا وانمود ميکنند تمام همتشان صرف دنيا است) سخن (بباطل) ميسرانيد، و آن را شبيه (بحق) جلوه داده، و به آراستگيش ميستايند خوار مايه گيرندگان راه (شيطاني) و کج کنندگان جاده (گمراهي) ميباشند (بدون ترس وبيم از خدا مردم را براه کج کشانده، و براي استفاده شخصي خودشان نميگذارند باين زوديها آنها از آنراه خارج شوند) براستي که چنين مردمي دسته شيطان و شراره آتش‏اند، اولئک حزب الشيطان، الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون، اينانند گروه شيطان و بدانيد که گروه شيطان زيانکارانند.


صفحه 529، 530.