خطبه 175-پند گرفتن از سخن خدا












خطبه 175-پند گرفتن از سخن خدا



[صفحه 481]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است (که در آن مردم را اندرز داده و فضائل قرآن کريم را بيان فرموده است) مردم از بيانات الهي (در قرآن کريم) بهره‏مند شويد، و پند و اندرز خدا را بکار بسته، نصيحتش را بپذيريد، زيرا خداوند بدلايل آثاريکه (بر همه کس و از همه چيز) هويدا است راه عذرتان را بسته، و حجت را بر شما تمام کرده است (بوسيله قرآن و پيغمبر و اوصيا راه خير و شر را نشان داده، و فرداي قيامت گنهکاران نميتوانند بگويند نميدانستيم) و آنچه از اعمال را که محبوب و يا مکروه وي بوده است، آنها را براي شما هويدا ساخته تا آنچه را که دوست داشته است پيروي کنيد، و از آنچه که دشمن داشته است دوري نمائيد. زيرا که رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمود: بهشت پيچيده شده بدشواريها، و جهنم پيچيده شده بخواهشها (ي نفساني) است (پس انسان بايستي بدشواريهاي جهان ساخته، و ديده از گناهان و خواهشها بپوشد تا ببهشت عنبر سرشت نائل شود) دانسته باشيد هيچ چيز از طاعت خدا نيست جز آنکه آن مخالف ميل، و هيچ چيز از عصيان الهي نيست جز آنکه موافق ميل است (زيرا که قواي نفساني بر قواي عقلاني ميچربند) آي خدا بيامرزد آن راد مردي را که دل از شهوت برک

نده، و هواي نفس را از خويش دور سازد، چرا که اين نفس (انساني) دورترين چيزي است از حيث دوري از شهوت، و همواره به پيروي از آرزوي خويش عاشق گناه است، بندگان خدا اين را بدانيد، که مومن هيچ شب و صبحي را بسر نميرساند، جز اين که از نفس خود بدگمان، و هميشه از او عيبجوئي ميکند، و از آن خواهان زيادتي (عبادت) است (گذشتگان از مومنين شما چنين بودند، و به نيروي تسلط بر نفس خداي را عصيان نميکردند) پس شما نيز مانند گذشتگان پيش از خويش، و جلو روندگانتان باشيد، آنها خيمه (علايق) را از جهان برکندند خيمه کندن شخص کوچ کننده، و آنرا طي کردند طي کردن منازل (بدون دل بستگي و پايبندي بزخارف جهان سرخوش و چابک از آن گذشتند، پس از آن در سفارش و ستايش قرآن فرمايد: ايها الناس) دانسته باشيد اين قرآن پند دهنده‏اي است که خائن نيست، راهنمائي است که گمراه نمينمايد، گوينده‏ايست که دروغ نميگويد، هيچ کس با قرآن همنشين نشد (و از روي انديشه‏اش نخواند) جز اين که از نزد آن برخواست با زيادتي و کمي، زيادتي در درستکاري، کمي از کوري و گمراهي، و بدانيد هيچ کس را پس از داشتن قرآن نادارائي، و هيچ کس را پيش از نداشتن قرآن دارائي نيست، (فقير نادار با بکار بستن

قوانين نوراني الهي دارا، و غني دارا با بکار نبستن آنها نادار است) پس براي دردهاي (دروني) خويش از آن درمان طلبيد، و در گرفتاريها او را کمک گيريد، زيرا درمان دردهاي بزرگ که عبارت از کفر و نفاق، و تباهي، و گمراهي است در قرآن است، پس حاجات خود را بوسيله آن از خدا بخواهيد، و بدوستي قرآن بسوي خدا توجه نمائيد، و آن را وسيله خواهش از بندگانش قرار ندهيد، زيرا که بندگان مانند قرآن به خدا متوجه نميشوند، و بدانيد که قرآن شفاعت کننده‏ايست که شفاعتش (نزد خدا) پذيرفته، و گوينده‏ايست که گفتارش تصديق ميشود، روز قيامت هر کس را که قرآن شفاعت کرد، شفاعتش درباره او قبول، و هر کس را که قرآن زشت دانست (و اعمالش بر خلاف آن بود) گفتارش تصديق کرده شود، قيامت که سر پا شد منادي ندا دهد، آگاه باشيد بر کشت کننده در کشت و پايان کار خويش گرفتار است، جز کشتکاران قرآن، پس شما از کشتکاران و پيروان قرآن بوده، و آنرا بسوي پروردگارتان رهنما قرار دهيد، و براي نفوس خويش از او طلب پند و اندرز کرده، انديشه‏هايتان را که برخلاف آن است متهم ساخته خواهشهاتان را در برابر آن مغشوش و خائن دانيد (و آن را تفسير به راي ننمائيد).

[صفحه 484]

مردم، کار نيک کار نيک، پايان پايان، پايداري پايداري، شکيبائي شکيبائي، پرهيز پرهيز، (در کردارهاي پسنديده که عبادت از خدمت به خدا و خلق است، بسيار بسيار کوشش کنيد و آنرا بپايان رسانده، و نگهداريش کنيد، و به نيروي صبر و شکيب از گناه خودداري کنيد تا رستگار شويد) شما را نهايت و پايان است خود را به آن برسانيد، شما را پرچم و نشانه‏ايست، رستگاري و هدايت را از آن فرا گيريد (قوانين پيغمبر و ائمه طاهرين را بکار بنديد) اسلام را پايان و انتهائي است، خويش را به آن انتها و پايان برسانيد (از نواهي خدا دور و به اوامرش عامل باشيد) بسوي خدا روي آوريد و از حق خود هر چه را که بر شما واجب فرموده، و وظايفي را که برايتان واضح ساخته انجام دهيد (و بدانيد که) من روز قيامت براي شما گواه، و از جانبتان حجت و دليل آورنده ميباشم.

[صفحه 485]

آگاه باشيد آنچه از (قلم) تقدير گذشته بود واقع شد (و خلافت پس از غصب خلفا بمن رسيد) و آنچه اراده خداوندي بدان تعلق گرفته يکي پس از ديگري پيش خواهد آمد (فتنه ناکثين و قاسطين و مارقين و جنگ با آنها سر پا خواهد شد) و من از روي وعده و حجت خدا با شما سخن ميگويم (زيرا که خداوند تعالي در س 41 ي 30 فرموده: ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائکه، ان لاتخافوا، و لاتحزنوا، و ابشروا بالجنه التي کنتم توعدون آنانکه گفتند پروردگار ما خدا است، و در پاي گفته خويش پايداري کردند (اوامرش را انجام و از نواهيش سر باز زدند هنگام مرگ) فرشتگان بر ايشان نازل شده، و گويند نترسيد، و غمگين نباشيد، و بشارت باد شما را به بهشتي که وعده داده شده‏ايد) بنابراين شما که گفته‏ايد پروردگار ما خدا است، پس چه خوش است که (طبق اقرار خويش) در عمل بکتاب، و راه نيکوي دستور و فرمان و طريق شايسته عبادت و بندگيش پايداري کرده، و از آن بيرون نرفته بدعتي در آن نگذارده، بخلافش رفتار ننمائيد، زيرا کساني که قدم از راه بيرون نهادند، در قيامت بسوي رحمت الهي بار نيابند، پس از تغيير و تبديل خلق و خوها بپرهيزيد، و زبان را يکي قرار دهيد (

تنها ادعاي مسلماني نکنيد، بلکه آن ادعا را عملا اثبات نمائيد) و مرد بايد نگهدارنده زبان خويش (در کام) باشد، زيرا اين زبان بصاحبش سرکش است (و او را بمهالک ميکشاند) به خدا سوگند نمي‏بينم بنده پرهيزگاري را، که پرهيزش به حالش سودمند افتد، جز آنکه زبانش را نگه دارد زيرا نگهداري زبان نشانه تقوي است، و آنکه زبانش را بدورغ و بهتان و غيبت، و نکوهش خلق باز کرده اهل تقوي نيست، و معيار شناسائي مومن از منافق همين زبان است) زيرا مومن زبانش پشت دلش، و منافق دلش پشت زبانش ميباشد، چرا که مومن هر گاه اراده سخن گفتن کند پيش خود ميانديشد، اگر آن سخن نيک است بيان، و اگر زشت است نهانش سازد، لکن منافق هر چه بزبانش آيد گويد، و بسود و زيان خويش آگاه نيست، براستيکه (شنيدم) رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند ايمان بنده پاينده و استوار نيست، مادام که قلبش پاينده و استوار نيست، و قلبش پاينده و استوار نيست، مادام که زبانش استوار نيست (چرا که تا دل دستور ندهد زبان سخن نگويد، در اينصورت) هر يک از شما بتوانيد خداي سبحان را در حالي ديدار نمايد، که دستش از خون و مال مسلمين پاک، و زبانش از هتک آبرو، و بردن عرض آنان سالم باشد، پس بايد بجاي آور

د.

[صفحه 487]

بندگان خداي بدانيد، مومن در اين سال حلال ميداند آنچه را که در سال گذشته حلال دانسته، و حرام ميداند آنچه را که در سال گذشته حرام ميشمرد (مومن که پيرو قرآن و پيغمبر است حلال و حرام محمد را تا قيامت حلال و حرام ميداند، و از نزد خويش اظهار عقيده نميکند) و بدعتهائيکه مردم احداث کرده‏اند، بر شما حلال نميگرداند، آنچه را بر شما حرام گرديده است (بدعتهائي را که خلفا احداث کرده‏اند مانند گواه طلبيدن ابوبکر از حضرت فاطمه با اين که خودش بايد گواه بياورد، و جزيه گرفتن عمر از اهل ذمه بيش از آنچه رسول خدا ميگرفت و مقدم داشتن عثمان خطبه نماز فطر واضحي را بر خود نماز در صورتيکه نماز مقدم بر خطبه است، و بدعتهاي ديگر از اين قبيل) زيرا حلال آنست که خدا آنرا حلال، و حرام آنست که خدا آنرا حرام فرموده است، شما بر اثر آزمايش کارها را محکم و استوار ساخته‏ايد (در اثر تحولات گوناگون جهان نيک را از بد، و حق را از ناحق تشخيص داده‏ايد) و به پيشينيان از خود پند داده شديد و (در قرآن کريم) براي (هدايت) شما مثلهائي زده شده و بسوي امر روشن (دين) دعوت شديد، پس از اين دعوت کر و کور نميماند جز آن کسي که (بر اثر پيروي از شهوت چشم و گو

ش دلش) کر و کور باشد، و هر کسي را که خدا بوسيله امتحان و آزمايش سودي نبخشوده از موعظه سودي برنگرفته است، نقصان و زيان از پيش روي چنين کسي درآيد تا(جائيکه در اثر افزايش گمراهي) زشت و منکر را شناسا، و نيک و معروف را ناشناس گيرد، مردم (گيتي) دو دسته‏اند، يکي پيرو شريعت، ديگري مخترع بدعت، يا احداث کننده بدعت، نه از جانب شريعت برهاني است، نه از طرف قرآن نوري، و خداوند سبحان احدي (از امم سابقه) را بمانند اين قرآن پند نداد، (بزرگترين کتابي که براي ارشاد بشر نازل گرديده همين قرآني است که خداوند از راه محبت به مسلمين بر پيغمبر اسلام نازل ساخته است) و آن رشته محکم خدائي، و راه راست بدون خيانت است (هر که باين راه وارد شد، و در آن چنگ زد از گمراهي و تيره‏بختي در دنيا و آخرت رهائي مييابد) خرمي دلها، و سرچشمه‏هاي دانش در آن است (وارد شونده در اين گلزار الهي چنان از بوي گلهاي معرفت مست ميشود، که يکباره دل از دست ميدهد، و از انهار جاريه فرامين الهي که فيها لذه للشاربين است متلذذ و سيراب ميگردد) روشن‏کننده و صيقل دهنده (آئينه) دل جز او نيست، با اين که يادآوران (قرآن و عمل کنندگان بدان) رفتند، و مشتي مردم فراموشکار، يا کساني

که فراموشي را (بدروغ) بر خويش بسته‏اند، باقي ماندند (با اين حال براي اتمام حجت بشما و مردميکه فراموشي را بدروغ بخود بسته‏اند ميگويم) اگر خير و نيکي را ديديد به آن کمک دهيد، و اگر شر و بديرا ديديد از آن بگريزيد (عامل بخوبيها و واگذارنده بديها باشيد) زيرا (شنيدم) پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله مکرر ميفرمود: اي فرزند آدم (آي بشر تا دستت ميرس) نيکوکار باش و از بد بگذر، که اگر چنين کردي، مردي هستي خوشرفتار و ميانه رو (و چنين کسي البته به مقصد نايل ميشود)

[صفحه 489]

آگاه باشيد: ستم بر سه گونه است: ستمي که نيامرزند، ستمي که فرو گذارش نکنند، ستم آمرزيده شده که بازخواست نشود، اما آن ستمي که آمرزيده نشود شرک به خدا است، خداوند سبحان در قرآن کريم سوره 4 ي 48 فرمايد ان الله لايغفر ان يشرک به، و يغفر ما دون ذلک جميعا، خداوند کسي را که با او شرک آورد نمي‏آمرزد، و بجز شرک هر گناهي را مي‏آمرزد. اما آن ستمي را که واگذار نکنند ستم کردن برخي از بندگان است برخي ديگر را، اين ستمي است که کيفرش سخت است، اين کيفر زخم خنجر و ضرب تازيانه نيست، ليکن کيفري است که اين دو در نزدش بسي اندک است (آتشي است سوزان که آتش گيره آن سنگها و مردم‏اند، و آن براي ستمکاران و غاصبين حق آل محمد آماده شده است) مردم شما از دو رنگي در دين خدا بپرهيزيد (و مانند طلحه و زبير پيمان‏شکني نکرده، باعث تفرقه جماعت نشويد) زيرا اجتماع در حقي که شما آن را ناخوش داريد بهتر است از پراکندگي در ناحقي که شما را خوش آيند است، و خداوند پاک در اثر تفرقه و پراکندگي بهيچيک از گذشتگان و باقيماندگان نيکي و خيري عطا نفرموده است. آي مردم، خنک آن پاک مرديکه زشتي خودش از زشتي ديگرانش نگهداشت، خوشا بحال کسي که در خانه خود بنشي

ند، و روزي خود را بخورد، و سرگرم فرمانبرداري پروردگارش بوده بر گناه خويش بگريد (و اگر ممکن باشد بامر بمعروف و نهي از منکر برخيزد) پس او بکار خويش مشغول و مردم از (آزار دست و زبان) او آسوده‏اند.


صفحه 481، 484، 485، 487، 489.