خطبه 173-درباره طلحه












خطبه 173-درباره طلحه



[صفحه 477]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است: درباره طلحه ابن عبيدالله (هنگاميکه خبر رسيد طلحه و زبير ببصره رفته و آن حضرت را بجنگ تخويف و تهديد کرده‏اند) من بودم که (به نيروي دلاوري و سلحشوري همواره از ميدانهاي پيکار پيروز بدر آمده‏ام و تاکنون) هيچگاه بجنگ تهديد نشده، و از ضرب شمشير کسي نترسيده‏ام (نهنگ را از دريا چه باک، ضيغم را از بيشه چه غم) من به آنچه پروردگارم بنصرت و ياري (بر خصم) وعده داده است مطمئنم (و براي چنين کسي مرگ و زندگي يکسان، و تهديد بجنگ نميشود) سوگند با خداي طلحه بدستاويز خون عثمان ببصره نشتافته، جز اين که ميترسد خون عثمان را از خودش بجويند، زيرا که چنين گماني درباره او برده ميشود، و در ميان کشندگان عثمان کسي از او حريصتر نبوده است، کنون براي اين که امر را مشتبه ساخته، و در دلهاي مردم ايجاد شک و ترديد نمايد، اراده دارد لشگر گرد کند، به خدا سوگند طلحه يکي از سه کار را درباره عثمان بجا نياورد (در صورتيکه بايستي آورده باشد اول) اگر پسر عفان چنانکه طلحه خيال ميکرد ستمگر بود، البته سزاوار بود طلحه يار کشندگان، و دشمن همراهانش بوده، و از آنان دوري کند (دوم) اگر مظلوم و ستمکش بوده، سزاوار بود

از جمله نهي کنندگان از قتل او، و عذر خواهندگان در (کردارهاي زشت) او باشد، (سوم) اگر در اين دو امر بحال شک و ترديد باقي بود بايستي خود گوشه گرفته، مردم را با او بگذارد، لکن او هيچ يک از اين سه کار را نکرده، کاريکه راهش شناخته نشده، و عذرش درست و مسموع نيست پيش گرفته (او از کشندگان عثمان جلوگيري نکرده، و خود در شمار کشندگان او در آمد، اکنون هم خون او را از کشندگان و همدستان خودش ميطلبد، لکن منظور او از اين اغلوطه‏ها جز رياست و بدست آوردن حطام دنيوي نيست).


صفحه 477.