خطبه 165-تحريض به الفت با يکديگر
[صفحه 456] از خطبههاي آن حضرت عليهالسلام است (در اندرز و پند بياران) بايد کوچک شما از بزرگتان پيروي کند، و بزرگتان بکوچکتان مهربان باشد، و نبايد همانند ستمگران دوران جاهليت و ناداني باشيد، که آنها نه کنجکاو، و نه متفقه در ديانت بودند، و نه از روي عقل و خرد به خداشناسي ميپرداختند، (بلکه گروهي بودند داراي انديشههاي کج و آراء سفيهانه، و از ستايش يزدان فقط به پرستش نيران و اوثان پسند کرده بودند) و هيچوجه سازش با آنان امکان نداشت، زيرا جنگ با آنها موجب اتلاف نفوس بسيار، آنها در کارهاي ناهنجار خويش بيشتر اصرار ميورزيدند، و مداراي با ايشان باعث جرئتشان بکفر ضلالت ميشد، همچون تخمي که در جايگاه تخمگذاران شترمرغ پيدا شود، که شکستن آن گناه است و (چون معلوم نيست تخم شتر مرغ است يا تخم افعي، اگر تخم آن مرغ است نبايد شکست، اگر تخم افعي است، همينکه شکسته شد) بچه گزنده از آن بيرون خواهد آمد (خلاصه مردم زمان جاهليت را نه مداراي با آنان صلاح بود، نه جنگيدن با ايشان سودي داشت). [صفحه 458] قسمتي از اين خطبه است (در اخبار باجتماع مسلمين پس از پراکندگي و انقراض بنياميه و نکوهش آنان) مسلمانان پس از الفت گرفتن از هم جدا شوند، و از اصل و ريشه خويش پراکنده کردند (امام زمان خويش را واگذارند، لکن ديري نپايد که از اين کار پشيمان شوند) پس پاره از ايشان شاخه (دنبال امام از ائمه هدا) را گرفته و هر کجا برود با او همراه است (و بر طبق گفتارش رفتار نمايد) تا اين که همانطوري که پارههاي ابر در فصل پائيز بهم ميپيوندد بزودي آنان را براي (انقراض دولت و) روز سخت بنياميه گرد آورد، و آنان را بهم الفت دهد، بدانسانکه پارههاي ابر بهم متصل ميگردد، از آن پس خداوند درهائي برويشان ميگشايد که از جاي برانگيختشان همچون سيل دو باغ (اهل شهر سبا که بوسيله آن سيل همه نابود و غرقه شدند) سرازير و هيچ تل و ماهور و قله سخت کوه و زمين در آن سالم نمانده، و راه آمدن آن سيل را نه بندد، خداوند آنان را در ميان درهاي زمين، مانند چشمههاي جاري روان سازد، و بوسيله آنان حقوق قومي (از ستمکشان) را از گروهي (ستمگران) بگيرد، و گروهي از ايشان را در ديار گروهي ديگر متمکن سازد (بنيعباس را بجاي بنياميه مينشاند) به خدا سوگند آنچه د ر تصرف بنياميه است پس از آن همه سلطنت و شوکت در هم ميگدازد، بدانسانکه دنبه در آتش گداخته ميشود. [صفحه 458] ايگروه مردمان، شما اگر از ياري کردن حق همديگر را باز نداشته، و در خوار کردن باطل سستي نميورزيديد، آنکه همانند شما نيست در شما طمع نميبست، و آنکه بر شما چيره شده قوت نميگرفت، لکن شما (دست از ياري من باز داشته معاويه را قوي، و خود را ضعيف و خوار ساختيد در نتيجه) همچون قوم موسي سرگردان شديد، بجان خودم سوگند است، که پس از من سرگرداني شما چندين برابر فزون ميشود (اگر بنياسرائيل چهل سال در بيابان تيه سرگردان ماندند شما شايد بيش از هزار سال تا ظهور قائم آل محمد صلوات الله عليه و آله سرگردان مانيد) چرا که شما حق را پشت سرتان نهاده، و از آنکه (به پيغمبر اکرم) نزديکتر است دور، و با آنکه (از آن حضرت) دورتر است نزديک شده و پيوند نموديد، بدانيد که شما اگر از خواننده و رهنماي خويش پيروي ميکرديد او شما را براه پيغمبر خدا ميبرد، و از رنج بيراهه رفتن آسوده گشته، و بار سخت و سنگين را از گردنها فرو ميگذاشتيد (افسوس که سخن مرا نشنيده، و از جاده حق منحرف و مرتکب گناهان بسياري گشتيد).
صفحه 456، 458، 458.