خطبه 160-در بيان صفات پيامبر












خطبه 160-در بيان صفات پيامبر



[صفحه 433]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است (در وصف رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم) خداوند پيمبر اسلام را با نوري روشن کننده (دلهاي جهانيان) و حجتي آشکار و راهي پديدار، و کتابي راهنما برانگيخت (و او مردم را بوسيله احکام قرآن کريم بصراط مستقيم هدايت و ديانت کشايند) خانواده او بهترين خانواده‏ها، شجره (و نسبنامه) او برترين شجره‏ها است، شجره که شاخهايش معتدل و راست (و از انحراف از جاده حقيقت منزه و مبرا هستند) و ميوه‏هاي (حکمت و معارف الهيه از) آن فرو ريخته و آويزان است، جايگاه تولد آن حضرت در مکه، و هجرتش بمدينه است، در مدينه نامش بلند، وصيت دعوتش بهمه جا رسيد، خداوند او را با حجت و دليلي کافي، و پند و موعظتي شافي (مانند قرآن و قوانين نوراني آن) و دعوتي تلافي کننده (و محو کننده فسادهاي روزگار جاهليت) فرستاد، احکام شرعيه که ناپيدا بود، بوسيله آن حضرت پيدا، و بدعتهاي ناهنجار از او نابود، و دستورات (دينيه) که ما از آنها جدا مانده بوديم، به سبب و بر ما واضح گرديد (بنابراين) پس هر کس غير اسلام ديني را براي خويش برگزيند، بدبختيش سخت، و بند نيک بختيش سست و (در راه دين و رستگاري برو در افتاده) سخت کند، و پا

يان کارش منجر باندوهي دراز، و عذابي دردناک و در راهي که کشاننده بسوي بهشت و رساننده بجايگاه خوشنودي او است از او درخواست هدايت مينمايم.

[صفحه 435]

بندگان خداي من شما را بترس و فرمانبرداري از خدا و اطاعت او سفارش مينمايم، چرا که اطاعت ااز امر خدا سبب رستگاري فردا، و رهائي هميشگي (از عذاب قيامت) است، خداوند مردم را از (عذاب) خودش ترساند، و امرش را رساند، هم آنان را باطاعت خودش تشويق، و هم امرش را تکميل فرمود، جهان و ناپايداري، و نابودي، و اطوار گوناگون آنرا براي شما وصف کرد، (تا پايبند آن نشده، و دل از آن برگيريد) پس از چيزيکه در جهان شما را خوش‏آيند است، و پري با شما نپايد دوري کنيد (خيلي پايبند دنيا نباشيد) زيرا که جهان بخشم خدا نزديکتر، و از خوشنوديش دورترين خانه ميباشد، اي بندگان خداي از رنجها، و مشغوليهاي دنيا ديده بپوشيد، براي يقيني که از دوري و حالات گوناگون آن در خويش سراغ داريد، و همانطوريکه شخص خيرخواه و پند دهنده، با کوشش و زحمت از آن ميترسد، شما نيز همانطور از آن بترسيد، و عبرت گيريد از کشتيگاه مردمي که در روزگارهاي پيش از شما بوده، و مي‏بينيد که چگونه بند هاشان از هم جدا، چشمها و گوشهايشان نابود، شرف و عزتشان نيست، هستي و نعمت از آنان جدا گريده، نزديکي فرزندانشان بدوري، و همنفسي زنهايشان بجدائي مبدل، ديگر بهم نمي‏نازند، فرزند نم

ي‏آورند، از هم ديدن نمي‏کنند، همنشين هم نيستند، بندگان خداي، از خدا بترسيد ترسيدن شخصي که نفس بدانديش را بفرمان کرده، و جلو خواهشهاي او را گرفته و (جهان را) بچشم بينش مينگرد، (عمليات مرا که امام و پيشواي شما هستم سرمشق زندگي خويش قرار دهيد تا رستگار گرديد) زيرا مطلب روشن و واضح، پرچم (سعادت) برپا طريق (بهشت) همواره و راه رسيدن (به آن) نمايان است.


صفحه 433، 435.