خطبه 157-پيامبر و قرآن












خطبه 157-پيامبر و قرآن



[صفحه 420]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است (در نعت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و وصف قرآن کريم خداوند هنگامي پيغمبر اسلام را فرستاد، که مدتي بود پيغمبري نيامده، و خواب غفلت و گمراهي امتها طولاني و پايه احکام الهي متزلزل و در هم شکسته شده بود، پس آن پيغمبر (در چنين موقعي مامور بدعوت بشر شده) با تصديق و اعتراف و آيتي که از جانب خدا در دست داشت، و نور درخشان قرآني که بايستي از آن پيروي شود، بسوي آن مردم آمد (تا آنان را از خواب غفلت بيدار کرده بسوي حق و سعادت بکشاند) و اين همان قرآن است (که آن حضرت آورده) پس از او بخواهيد تا (براي شما) بگويد، در صورتيکه هرگز (قرآن بدون محقق و مبيني) سخن نخواهد گفت، لکن (شخص دانشمندي بايد تا حلال و حرام و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آنرا بيان سازد، و آن کس من و اهلبيتم ميباشيم پس) من شما را از حقايق آن مي‏آگاهانم، دانسته باشيد، دراين قرآن است علم به آنچه راجع به آينده و آثار و کارهاي گذشته ميباشد، دواي درد شما و نظم و ترتيب امورتان همه در آنست، (قرآن است که مرهم زخمهاي ناداني است، و نظم و تمشيت امور دنيا و آخرت بشر وابسته به آن است و بس).

[صفحه 422]

قسمتي از همين خطبه است (در فتنه بني‏اميه) (همينکه دست ستم بني‏اميه بر سر مردم دراز شد) در آن هنگام خانه گلين، و چادري پشمين باقي نماند، جز آنکه ستمکاران رنج و اندوه را در آن وارد سازند (ظلم آنها شهرستانها و بيابانها را فرا گيرد) پس در آن موقع نه در آسمان شخص پوزش طلبنده، و نه در زمين مردي ياري کننده بهم رسد، (اهل آسمان همه بايشان نفرين کنند، و اهل زمين همه گرفتار امر خودشان باشند، و اين گرفتاري و پيش‏آمد در اثر اين است که) شما امر خلافت را براي ناکس ديگري صاف گرديد، و آن را در غير جايگاهش فرود آوريد (دانسته باشيد) زودا که خدا کيفر ستمکاران را در کنارشان بنهد، (و از هيچ کارشان فرو گذار نکند) خوردني را بخوردني، آشاميدني را به آشاميدني، خنظل تلخ را از خوردنيها و شيره درخت صبر را از آشاميدنيها، لباس ترس و جامه شمشير بران را از پوشيدنيها (نعمت را به نقمت، عزت را بذلت، شادي را باندوه، پيروزي را بشکست، خلاصه همه چيز آنها را از راه انتقام بضد آن تبديل فرمايد، و در آخرت نيز دچار عذابهاي گوناگون خواهند بود زيرا که) اين بني‏اميه همچون چارپايان کشندگان بارهاي معاصي، و شترهاي توشه‏کش گناهان‏اند، پس من براي

تاکيد دو مرتبه پي‏درپي سوگند ياد ميکنم که اينها خلافت را پس از من از کف بيفکنند، افکندن شخص نخاع و خلط سينه خويش را، و پس از آن هم مادام که روز و شب (خورشيد و ماه) بگرد هم ميگردند از خلافت طعم و مزه نخواهند چشيد و ديد (بني‏عباس بطوري آنها را پراکنده سازند که هرگز جمع نگردند).


صفحه 420، 422.