خطبه 152-ستايش خدا












خطبه 152-ستايش خدا



[صفحه 396]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است (در توحيد و صفات حقتعالي) سپاس (ذات مقدس) خدائي را سزا است که آفرينش بر هستي او دليل، و تازه پيدا شدن آفريده‏هايش ازليت و هميشه بودنش را راهنما است (شخص با قدري تفکر خواهد دريافت که مخلوقات را ناچاري خالقي است و آن خالق بايستي خود ازلي و قديم بوده، و موجودات را او احداث فرموده باشد، و اگر چنين نباشد خود او مخلوق خالق ديگري است) و از شبيه بودن مخلوقات با هم (در اجسام) پيداست که شبيهي براي او نيست (زيرا که اگر شبيهي براي او بود او هم جسم بود، و خدا داراي جسم نميتواند باشد) دانائيها کنه (ذات) او را درنيابند، و پرده‏هاي (جمال دلاراي) او را پوشيدن نتوانند، تا اين که ميان آفريننده با آفريده شده، و تعيين کننده حد با محدود و معين، و پروردگار با پرورده شده فرق و تفاوتي باشد (و اگر چنين نبود و مثلا خداوند محسوس بحواس و مستور بساترها که از لوازم جسم است مي‏بود جز مخلوقي نبود، و خالق از اين گونه چيزها مبرا است خداوندي که) يکتا است نه بحساب شمردن عدد، آفريدگار است نه با جنبش و رنج کشيدن، بدون گوش شنواست، و بدون نظاره با چشم بينا است، حاضر است نه با ملاقات و رويت، دور است

نه با دوري راه، پيدا است نه با ديدن، پنهان است نه با لطافت (و کوچکيي که آن باعث پنهانيش باشد) بقهر و غلبه و قدرت از اشياء جدا است (آنها را از او آفريده، و بر همه محيط و همه مقهور اراده او ميباشند) و اشيا بفروتني و بازگشت بسوي او از او جدايند، هر که او را محدود دانست، پس او را بشمرده، و هر که او را بشمرد ازليت و هميشه بودن او را باطل دانسته، هر کس گفت او چگونه است خواسته است او را (بوصف زايد) وصف کند، هر که گفت او در کجاست، جائي برايش مقرر کرده، آن وقتي که (در جهان آفرينش) معلومي نبود او عالم، و پرورده شده نبود او پروردگار، و قدرت داده شده نبود او قادر و توانا بود

[صفحه 397]

قسمتي از همين خطبه است (درباره انتقال خلافت به آن حضرت و در وصف ائمه طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين) آگاه باشيد خورشيد طالع شونده آشکار شد، و ماه درخشنده درخشيدن گرفت، و آنچه بايد ظاهر شود هويدا گرديد، انحراف و کجي راست و معتدل شد (حق بمرکز جا گرفت، خلافت که ساليان درازي که غصب گرديده بود بصاحبش برگشت، ظلم و جور جايش را بعدل و داد داد) خداوند گروهي را بگروهي، و روزي را بروزي تبديل کرد (ديروز خلفا و پيروانشان رفتند، امروز علي و شيعيانش بر جاي آنان نشسته‏اند، براي اين که ظلم و جور را بعدل و داد تبديل کنند) ما انتظار تغيير را داشتيم، همچون شخص خشگسالي ديده که چشم براه باران است، براستي که ائمه و پيشوايان (که از صلب من و عددشان يازده نفراست) قائم مقام و قيم (امر و نهي) خدا بوده، و او را به بندگانش مي‏شناسانند، داخل بهشت نشود جز کسي که شناسنده ايشان بوده، و ايشان هم او را بشناسند (آنها را بخلافت و امامت قبول داشته باشد، و طبق دستورات ديني که آنها از جانب خدا مقرر کرده‏اند عمل نمايد، تا آنها او را در قيامت شناخته و باذن خدا شفاعتش کنند) و داخل آتش نشود جز کسي که منکر آنان باشد، و آنان نيز او را نشنا

سند، (کسي که بامامت علي و اولادش قائل نيست البته آنها در قيامت او را نشناسند، و او مخلد در آتش خواهد بود زيرا که شرط قبولي ايمان، و اعمال دوستي و محبت و پيروي کردن از دستورات اين خانواده است و بس، پس از آن حضرت در ستايش اسلام فرمايد)

[صفحه 398]

بدرستيکه خداوند تعالي شما را به اسلام تخصيص داده، و براي آن خالص و پاکيزه‏تان خواسته (تا از کفر و شرک رهيده، و بقوانين آن عمل نمائيد) و اين براي آنست که نام اسلام سلامتي است (از گرفتاريهاي دنيا و عقبي) و در بردارنده کرامت و ارجمندي است، ايزد متعال راه آنرا (از ساير راهها و شرايع پيمبران گذشته) برگزيد و دلائلش را که عبارت از علم ظاهر و حکمت باطن (قرآن و عقل) است هويدا ساخت، نه شگفتيهاي (احکام و قوانين نوراني) آن تمام شدني و عجائب (آثاري که تا قيامت بر آن مترتب است از) آن پايان يافتني است، بارانهاي بهاري نعمتها (و گلهاي معطر علوم و معارف ائمه طاهرين که رنگ اندوه عذاب را از درون وارد شوندگان ميزدايند) و چراغهاي تاريکيها در آن يافت ميشود، جز به کليدهاي آن در نيکيها گشوده نشود، و جز بچراغهاي آن تاريکيها نابود نگردند (زنگ ظلمت شرک از مشعلهاي فروزان اين دستورات از دل زايل، و باب فضايل و ورود ببهشت از مفتاحهاي اين قوانين بروي بشر باز است) خداوند از محرمات آن جلوگيري فرموده (تا کسي در آنها داخل نشود) و چراگاهش را رويانيد (تا مغز وارد شوندگان از ازهار و شکوفه‏هاي مرغزارش تازه و طري گردد) آن (دل دردمندي) که

جوياي شفا و آن کسي که (نيازمند و) خواهان بي‏نيازي است شفا و بي‏نيازي هر دو در آن است.

[صفحه 399]

قسمتي از اين خطبه است (درباره شخص گمراه) خداوند آن شخص گمراه را مهلت داده است، و او با کساني که غفلت مي‏ورزند (و از سختي کيفر الهي در قيامت بي‏خبرند) در راه (و گرداب غوايت) فرو ميرود، و شب را با گنهکاران بصبح ميرود، نه رونده راهي است که او را به مقصد رساند، نه پيرو پيشوائي است که او را بسوي نيکبختي سوق دهد (همواره براه باطل سير ميکند تا وارد بر خدا، و بعذاب آخرت دچار شود.

[صفحه 401]

قسمتي از اين خطبه است (در وصف گنهکاران و پند بشنوندگان) (گنهکاران از عصيان و نافرمان خويش نکاهند) تا اين که کيفر گنهکاريشان را بايشان نمايان ساخته، و از پشت پرده‏هاي غفلت بيرونشان آوردند (مرگشان فرا رسد پس) به آخرت که به آنها پشت کرده بود رو آوردند، و بدنيائي که با آنان روآورده بود پشت کنند، در حاليکه از آنچه در طلب آن کوشيدند نفع برده و نه از آنچه از آرزويشان که به آن رسيدند بهره دريافتند (با دست تهي و بار سنگين گناه بر خدا وارد شوند) و من شما و خودم را از اين پيش‏آمد بيم دهنده‏ام (تا از خواب غفلت بيدار شويد، و براي آخرت توشه گرد آوريد) پس مرد بايد (در دنيا) از خويشتن سودمند گردد (تا در آخرت از زيانکاران نباشد) زيرا بينا کسي است که (پند خدا و رسول را) بشنود، و تفکر کند و از عبرتهاي گذشته بهره‏مند شود، و در راه روشن (شرع) سير نمايد، و از افتادگان در پرتگاههاي ضلالت و گمراهي دوري گزيند، به زيان خود اقدام نکرده يار گمراهان نشود، باينکه از حق عدول کند، يا سخن بدروغ راند، يا از راست گفتن بترسد، پس اي شنونده لختي از اين سرمستي هشيار، و دمي از اين خواب سنگين غفلت بيدار باش، و اين شتاب و تعجيل (درامور

دنيا) را کم کن، و لحظه در آنچه (از نزد خداوند) بزبان پيغمبر امي صلي الله عليه و آله که نزد کسي درس نخوانده وارد شده، و از آن چاره و گريزي نيست، بدقت انديشه کن، و مخالفت کن کسي را که خلاف فرمايش پيغمبر رفتار کرده، و بغير آن رو آورده است، و او را واگذار کن به آنچه (از بدبختي) که براي نفس خويش برگزيده است، کبر و نازش را از خويش دور و رها کن، گورت را بياد آر، که گذرگاه تو بر آن، و هر چه را (که از نيک و بد) بجاي آوري همان را جزا داده ميشوي، و آنچه را که (امروز) بکاري (فردا همان را) مي‏دروي، و هر چه امروز (دنيا) از پيش فرستاده فردا (ي عقبي) بر آن وارد مي‏گردي پس براي خود جائي تهيه کن، و براي فرداي خود توشه گرد آور، هان اي شنونده (از نافرماني خدا) برحذر باش، و اي غافل بيخرد در اطاعت کوشش کن که هيچکس تو را مانند شخص آگاه (رسول خدا و ائمه طاهرين عليهم السلام از احوال و عقبات قيامت) آگاه نميکند

[صفحه 402]

و از جمله احکام الهي که در قرآن محکم و استوار (مسطور) است و بر طبق آن احکام ثواب و عقاب داده شود، و خدا براي آنها (از مومنين به آن احکام) خوشنود و (از مخالفين آنها) خشمگين ميگردد، آنست که بند اگر خود را برنج افکنده، و عمل خالص بجا آورده باشد، سودي بدست نمي‏آورد، در حالي که با يکي از اين خصايل (پنجگانه ذيل) پروردگارش را ديدار نمايد، و از آنها توبه نکرده باشد (اول) شرک به خدا از عبادت و پرستش خود که بر آن بنده واجب گردانيده (که ديگري را شريک او قرار نداده، و از ريا و خودنمائي برکنار باشد (دوم) اين که بواسطه هلاک کردن ديگري خشم خويش را فرو خورده، و نفس خود را شفا بخشد (عمدا قتل نفس کند سوم) امور زشتي که از ديگران سرزده او آنها را انتشار دهد (چهارم) براي اظهار حاجتي بمردم رو آورده، و در دين بدعتي ظاهر سازد (پنجم) به انفاق و دوروئي مردم را ديدار نمايد، و با دو زبان در ميان آنها رفت و آمد کند (پيش رو دوست و پشت سر دشمن باشد، اي شنونده) در اين مثل تعقل کن و آنرا از روي انديشه بفهم زيرا که مثل نشان دهنده شبيه و مانند خود است (و انسان از مثل پي بممثل ميبرد، و آن مثال اين است که)

[صفحه 402]

همت چهارپايان مصروف شکمهايشان ميباشد (جز غم شکم غم ديگري ندارند) و همت درندگان مصروف دشمني با ديگران (که هر جا غير خود را به بينند در صورت امکان او را بدرند) و همت زنان مصروف زينت زندگاني جهان، و فتنه انگيزي در آن ميباشد (لکن انسان کامل بايستي بواسطه رياضت نفس خويش را از اوصاف حيوانيت و سبعيت و خويهاي زنانه پاک و پاکيزه کرده، با جوانمردان و مومنين عالم همدوش و همقدم گردد زيرا که) مومنين فروتن، پند دهنده و مهربان، و (از خدا) ترسناکتر ميباشند


صفحه 396، 397، 398، 399، 401، 402، 402.