خطبه 147-در هدف از بعثت












خطبه 147-در هدف از بعثت



[صفحه 378]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است که در آن حالات مردم آخرالزمان را تشريح فرموده‏اند: (در دوران جاهليت کليه بشر به پرستش اوثان و ستايش نيران سرگرم بودند) پس خداوند تعالي محمد صلي الله عليه و آله را براستي و پيامبري برانگيخت، تا اين که بندگانش را از پرستش بتها، و اطاعت (از دستورات) شيطان بسوي پرستش، و پيروي (از اوامر و نواهي) خودش بکشاند (و اينکار را انجام داد) به وسيله قرآني که او را آشکار و استوار گردانيده، تا اين که بندگانش او را پس از وقتي که نشناختند بشناسند و اقرار به (يگانگي) او کنند، پس از آنکه او را انکار ميکردند و (وجود) او را ثابت دانند، پس از آنکه منکرش بودند (و به هست و بود او اعتقاد نداشتند) پس خداوند پاک خود را در کتابش به بندگان نشان داد، (و قدرت و سطوت خويش را در آن آيات با هرات بيان ساخت) بدون اين که آنچه را که از قدرتش به آنان نشان داده بود ديدن توانند، و آنان را از سطوت و جلالت خود ترسانده (و به آنان گوشزد کرد) که چگونه نابود کرد کساني را که بعقوبات نابودشان کرد، و چسان درويد و هلاک کرد کساني را که به صدمات درويد و هلاکشان ساخت (مانند قوم عاد و ثمود و لوط و سبا، به باد و آتش

و آب و زلزله و غير اينها).

[صفحه 380]

قسمتي از همين خطبه است آگاه باشيد زودا که پس از من زماني بر شما پديدار شود، که در آن زمان چيزي پنهان‏تر از حق، و پيداتر از باطل، و بيشتر از دروغ بستن بر خدا و رسول نباشد، در نزد اهل چنين زماني متاعي نارواجتر از قرآن نباشد، هنگاميکه بحق تلاوت شود (و سخن از عمل کردن به ميان آيد) و جنسي رواجتر نزد آنان نيست هنگامي که قرآن را از جايگاههاي خودش بردارند، (و بخلاف معانئي که از جانب خدا و پيغمبر و ائمه طاهرين بر آن وضع شده معني کنند) در آن زمان در شهرستانها چيزي ناشناستر از خوبيها و شناساتر از بديها نيست (معروف منکر و منکر معروف ميگردد) بر دارندگان قرآن (مسلماناني که مامور بعمل کردن بقرآن اند بدان عمل نکرده و) آنرا بيفکند، و حافظين قرآن آنرا فراموش نمايند، پس در اين روزگار قرآن و اهلش نيست پنداشته شده، و دور، و دو مسافراند که با هم همسفراند، و هيچ جا دهنده به آن دو جا ندهد (و احترامي از آن دو نگه ندارد) در اين زمان است که قرآن و اهل آن (گر چه بظاهر) در بين مردم بوده، و با ايشان هستند و (در حقيقت) در ميانشان نبوده و با آنها نميباشند (مردم قرآن دارند و بدان عمل نميکنند، عالم دارند و از او اخذ احکام نمي‏ن

مايند) زيرا که گمراهي و هدايت اگر چه در يکجا جمع آيند با هم موافقتي ندارند، پس در اين هنگام مردم بر دوري از هم اجتماع کنند، و از جماعت جدا شوند، تو گوئي آنان پيشوايان قرآن اند، نه قرآن پيشواي آنان، آنگاه نزد ايشان باقي نماند از قرآن مگر اسمي، و نشناسند از او جز خط و مکتوبي (و اين بي‏اعتنائي بقرآن و عالم آن تنها اختصاص به آن زمان ندارد بلکه) از زمان پيش هم کار ستم را نسبت به نيکويان بمنتها درجه رسانيدند، سخنان درست آنان را افتراي بر خدا نام نهاده، و کار نيکشان را پاداش بد دادند، جز اين نيست که پيشينيان شما را درازي آرزوهاشان، و دور پنداشتن اجلهاشان آنها را به هلاکت رسانيد، تا آنکه فرود آمد بر آنان مرگ موعودي که پوزش طلبيدن از آن بدور است (و عذر احدي را نمي‏پذيرد) و توبه کسي را قبول نميکند، و با او مصيبتهاي شکننده (لذات) و محنتهاي سخت فرود مي‏آيد.

[صفحه 382]

قسمتي از همين خطبه است اي مردم هر که از خدا طلب پند و اندرز کند (بکارهاي خير) موفق گردد، و هر که گفتار (قرآن) را رهنماي خويش گرفت بسوي راست ترين راهها هدايت شود (و در پناه لطف خدا بيارامد) براستي کسي که همسايه و در پناه خداست (از عذاب و گرفتاري آخرت) ايمن است و دشمن او (که از قوانين و دستورات او سر برتافته در آن روز) هراسان و بيمناک است، براستي که زيبنده نيست کسي که عظمت و بزرگي خدارا شناخت خويشتن را بزرگ شمرد، زيرا بلندي مقام کساني که ميدانند خداوند تا چه اندازه بزرگ است (که دست هيچ آفريده بدامان عظمتش نميرسد) به آنست که در برابر او کوچک و فروتن باشند، و سلامتي کساني که ميدانند او تا چه پايه قادر و توانا است (که خردها از درک ذات مقدسش ناتوانند) به آنست که سر تسليم را در پيشگاهش فرود آورند، پس از حق (پيغمبر و ائمه طاهرين) نگريزند، گريختن شخص تندرست از خوره‏دار، و شفا يافته از بيمار، دانسته باشيد شما هرگز هدايت را نمي‏شناسيد، تا ماداميکه ترک کننده راه هدايت را بشناسيد و هرگز بعهد و پيمان قرآن وفا نمي‏کنيد، تا کسي که پيمان آنرا شکسته بشناسيد، و هرگز بکتاب خدا چنگ نيفکند (و عامل بتعليمات آن نميشون

د) تا کسي که آنرا دور انداخته بشناسيد (پس هر وقت که شما گمراهان و پيمان‏شکنان و پشت کنندگان بقرآن شناختيد، و از آنها دوري گزيديد) هدايت و وفاي بعهد و تمسک بقرآن را از اهل آن (محمد و آل محمد) درخواست نمائيد، زيرا که ايشان زنده کننده علم و دانش و ميراننده جهل و ناداني هستند، اينان‏اند کساني که حکم ايشان (در احکام الهيه و قوانين قرآنيه و حل مشکلات قضائيه و اتفاقيه) شما را از علمشان و خاموشيشان شما را از گفتار (صدق) شان، و ظاهرشان شما را از باطنشان آگاه ساخته و خبر ميدهد (زيرا که علم اينان سرشار و گفتارشان پاکيزه، و ظاهر و باطنشان مساوي و همه اخلاق و اطوارشان طبق رضاي الهي است) نه با دين مخالف‏اند، و نه در آن اختلاف دارند (همه در احکام الهي و دستورات رسول خدا با هم متفق‏اند) پس دين درباره آنان گواهي صادق، و خاموشي گويااست (که بزبان بي‏زباني گواه حقيقت آنان ميباشد)


صفحه 378، 380، 382.