خطبه 131-فلسفه قبول حكومت












خطبه 131-فلسفه قبول حکومت



[صفحه 348]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است که در آن اصحاب را نکوهش و بعضي از اوصاف خويش را بيان فرموده اي مردم گوناگوني، که داراي دلهاي پراکنده ميباشيد، بدنهاتان پيدا، و خردهاتان گم است من با لطف و مدارا شما را بسوي حق ميکشم، شما از حق ميگريزيد، گريختن بز از فرياد شير، خيلي دور و مشکل است که به نيروي شما بتوانم عدل پنهان را آشکار ساخته، و حقي را که (شما آنرا) کج ساخته‏ايد راست نمايم، خدايا تو ميداني که آنچه (از پيکارهاي خونين) که از ما صادر شد نه براي ميل و رغبت به سلطنت، و نه براي درخواست چيزي از متاع دنيا بود، بلکه براي اين بود که نشانه‏هاي دين را (که محو شده و از جاي خود کنده شده بود) بجاي خود باز گردانده، و اصلاح را در شهرهاي تو پديد آورده امنيت بندگان مظلوم و ستمکش تو را برقرار، و دستورات پايمال شده‏ات را پايدار سازم.

[صفحه 348]

خدايا (تو ميداني که) اولين کسي که بحق گرائيده و آن را شنيد و پذيرفت من هستم، و جز رسول خدا صلي الله عليه و آله احدي به نماز بر من پيشي نگرفته،

[صفحه 348]

و نيز شما هم ميدانيد که کسي که فرمانش بر ناموس، و خونها، و غنيمتها، و احکام روان و پيشواي مسلمين است، سزاوار نيست که بخيل باشد، تا چشم داشت بدارائي آنان داشته باشد، و نبايد نادان باشد، تا آنان را به ناداني خويش گمراه سازد، نبايد ستمگر و ترسان از پيش آمد باشد، تا به ستمش آنها را پريشان و به ترسش گروهي ديگر برتري دهد (پناه دهنده ستمگر، و تباه کننده ستمکش باشد) رشوه خوار در احکام، و پايمال کننده سنت نباشد، تا به آن واسطه حقوق مردم بدون حل و فصل شدن زير پا برود، و به اين واسطه امت را بورطه هلاکت و تباهي برساند.


صفحه 348، 348، 348.