خطبه 124-تعليم ياران در كار جنگ












خطبه 124-تعليم ياران در کار جنگ



[صفحه 332]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است که ياران را بجهاد در راه خدا ترغيب و آداب جنگي را به آنان تعليم فرموده: (اي سربازان رشيد من هنگام کارزار) زره دار را در پيش و بي‏زره را در عقب قرار دهيد، دندانها را بروي هم فشاريد (ثبات و استقامت را پيشه خويش سازيد) زيرا اين ثبات قدم در جنگ شمشير را از فرق دلاوران دور کننده‏تر است، هنگام بکار بردن نيزه‏ها در اطراف پيچ و تاب بخوريد (و خود را بوسيله اين عمل از اصابت نيزه دشمن حفظ کنيد) ديده‏ها را فرو خوابانيد، که اينکار باعث زيادتي ثبات قلب ناشکيب است، صداها را خاموش کنيد، زيرا آرامش و متانت ترس و بيم را زايل ميکند، پرچم را از جاي حرکت نداده، و دورش را خالي نکنيد، و آنرا جز بدست دلاورانيکه شما را از هر پيش آمد سوئي حفظ مينمايند مسپاريد (در ميدان جنگ تمام ديده‏ها به طرف پرچم دوخته ميشود، و شخص دلير تا کشته نشود پرچم را از دست نميدهد) براستيکه مردانيکه در برابر دشواريها و بليات شکيبا هستند، آنانند که گرد پرچم حلقه زده، و آنرا از اطراف احاطه کرده، نه از آن عقب مي‏افتند که تسليم دشمنش کنند، و نه بر آن پيشي ميگيرند که آن را تنها گذراند، مرد کار بايد از دشمن خودش دفاع ک

رده و از برادرش ياري کند، و نبايد دشمن خود را واگذارد، تا اين دشمن با دشمن برادرش همدست شده، دو نفري او را از ميان بردارند، به خدا سوگند اگر از شمشير کنوني فرار کنيد از شمشير آينده (تيغ مرگ) بسلامت نخواهيد ماند، شمائيد اشراف عرب و بزرگان در ميان مردمان، بتحقيق فرار از جنگ سبب خشم و غضب خدا و خواري و سرافکندگي کيست که در جنگ مانند تشنه که بسوي آب روان است، بطرف خدا رونده باشد، بهشت زير سايه و اطراف نيزه‏ها است، امروز خبرها هويدا ميشود (مردانگي هر کس پيدا ميگردد) سوگند به خدا اشتياق من بسوي دشمنان بيشتر است از اشتياق دشمنان بسوي خانه‏هاشان بارخدايا اگر دشمنان در صدد رد قول حق اند، تو جميعشان را از هم پراکنده، و اختلاف کلمه درميانشان پديدآور، و آنها را بگناهشان هلاک فرما، زيرا که ايشان از مواقف باطل خويش کنار نميروند، و بدون بکار بردن نيزه‏هاي پي‏درپي که جان را از جسمشان در کشد، و بي‏ضربت شمشيريکه کاسه سر را شکافته، و استخوانها را درهم خرد و ساعدها و ساقها را از هم باز نمايد، از جاهاي خود کنار نميروند، تا اينکه لشگرهاي دسته دسته و پياپي و سپاهياني بسيار که داراي اسبهاي يدکي که از هر جا براي ياري تهيه شده با آنا

ن روبرو شوند، و با ايشان بجنگند، و تا اينکه لشگر بسياريکه در دنبالش سپاه بزرگ ديگري است، و پنج طرفشان (قلب و جناح و کمينگاه و ميمنه و ميسره‏شان منظم و) آراسته است بشهرهاي ايشان وارد شوند، و باز تا اينکه اسبها با سمها اطراف زمينها، و گرداگرد چراگاههاي چارپايان ايشان را بکوبند (خلاصه تا وقتي که ديگر هيچ نام و نشاني از آنان باقي نماند آنوقت دست از حرف باطل خود خواهند کشيد) سيدرضي الله عنه ميفرمايد: الدعق بمعناي کوفتن و تدق الخيول بحوافرها ارضهم يعني بکوبند اسبها به سمهاي خود زمينهاي ايشان را، و نواحر الارض متقابلاتها، زمينهاي برابر يکديگر است گفته ميشود: منازل بني‏فلان تتناحر اي تتقابل يعني زمينهاي فرزندان فلان نزديک يکديگراست.


صفحه 332.