خطبه 118-تحريض مردم به جهاد












خطبه 118-تحريض مردم به جهاد



[صفحه 321]

از سخنان آن حضرت عليه‏السلام است که هنگاميکه مردم را جمع کرده و آنان را براي جنگ با دشمن بر مي‏انگيخت و آنان سر در پيش افکنده خاموش ايستاده بودند لذا حضرت بانگ بر آنان زده فرمودند: شمارا چه ميشود که اينطور خاموشيد (مگر لال خلق شده‏ايد) پس گروهي از آنان گفتند يا اميرالمومنين اگر خودت براي جنگ با دشمن جلو بيفتي ما از دنبالت خواهيم بود (حضرت از اين پاسخ بيشتر بر آشفت و) فرمود: چيست شما را که هرگز نه بطريق ارشاد ميشويد، و نه بسوي راهي هدايت ميگرديد، آيا در چنين موقعي سزاوار است که من خودم حرکت کنم؟ من بايد در اين جنگ هر کس از شجاعان و دليران شما را که خود بپسندم با شما همراه کنم، کجا سزاوار است که من لشگر، و شهر، و خزانه، و باج و خراج، و دادستاني مسلمانان، و حفظ حقوق طلبکاران را گذارده، و با دسته لشگري از عقب دسته ديگر راه برگيرم، و مانند تير بي‏پيکانيکه در جعبه خالي صدا ميکند صدا کنم (مضطرب و لرزان باشم) من قطب و استوانه آسيا هستم و آسيا (ي کشور و دين و لشگر در ميدانهاي جنگ ببودن من در مرکز و) گرد من ميچرخند، ماداميکه من در جاي خويش هستم، و اگر من از جاي خود حرکت کنم، مدار آسيا بهم خورده، و سنگ زي

رينش لرزان و حيران گردد، به خدا سوگند اگر من هنگام ديدن دشمن آرزومند شهادت اگر مقدر بود نبودم، البته بر اسب سواري خويش سوار شده و از شما دور ميشدم، ماداميکه باد جنوب و شمال در وزيدن است، و ديگر شما نامردم طعن زننده عيبجوي، منحرف از حق و ترسو را طلب نميکردم (با اينکه ميدانم) ماداميکه دلهاي شما از هم پراکنده است، سودي در بسياري عدد شما نيست، براستي شما را بطرف راه روشن حق کشاندم که در آن راه گمراه و هلاک نميشود جز کسيکه فطرتا هلاک است، هر که آن راه مستقيم را پيمود بسوي بهشت، و هر که پايش در آن لغزيد در آتش سرنگون است.


صفحه 321.