خطبه 105-وصف پيامبر و بيان دلاوري












خطبه 105-وصف پيامبر و بيان دلاوري



[صفحه 276]

از خطبه‏هاي آن حضرت عليه‏السلام است که در ستايش از دين اسلام و توصيف پيغمبراکرم و نکوهش ياران خويش بيان فرموده: ستايش ذات مقدس خدائي را سزاوار است که اسلام را آشکار ساخت، و سرچشمه‏هاي آنرا براي وارد شوندگان آسان ساخت (ديني است سهل و ساده که بر طبق فطرت بشر وضع شده، و براي کسانيکه مسلمان ميشوند هيچگونه دشوارئي در کار نيست) و پايه‏هاي آنرا ارجمند و محکم کرد، تا کسي (از کفار) بر آن غلبه کردن نتواند، پس آنرا جايگاه امن و سلامتي قرار داد، براي کسي که چنگ به آن در زده و داخلش گرديد (مسلمان در دنيا از تعرض و در آخرت از عذاب ايمن است هر گاه طبق دستورات اسلامي رفتار نمايد) و آنرا براي کسيکه به دلايل آن سخن گويد برهان، و براي آنکه با آن به ستيزه برخيزد گواه، و براي کسيکه از آن طلب روشني کند نور، و براي کسيکه در آن تعقل کند فهم و ادراک، و براي کسيکه تدبر نمايد عقل و انديشه، نشانه از براي حق جوينده، بينائي از براي بينا شونده، عبرت از براي پند گيرنده، سبب رستگاري تصديق کننده، نگهبان شخص توکل کننده، آسايش از براي تسليم شونده، سپري نگهدارنده، (از بلا) براي صبر کننده است (خلاصه اسلام ديني است که هر کس هر چه از

آن بخواهد همه را به او خواهد داد) پس آن روشن‏ترين راهها، آشکارترين اديان، علامتش بلند و درخشان، جاده‏هايش هموار و صاف، چراغهايش نورافشان، ميدان رياضاتش وسيع، انتهاي آن رياضات (که بهشت است) رفيع، اسبهاي آن (نفوس مرتاضه) داراي جميع هنرها، جايزه آن بسيار نفيس و عالي، سواران آن همه ارجمندان و بزرگواران (ميباشند که در ميدان جهان نفوس خويش را سوقاني، و براي اسب دواني فرداي قيامت، و ربودن جوائز گرانبهاي بهشتي، و گرفتن مدالهاي افتخار کرامت رنجها کشيده‏اند) راهش تصديق (به خدا و رسول) نشانه‏اش کردارهاي نيکو، پايانش مرگ (اردي پيش از موت طبيعي) جايگاه رياضت دادن اسبهاي نفوس آن دنيا، و ميدان اسب دواني قيامت، و فردوس برين جايزه و گروگان آن ميباشند

[صفحه 277]

قسمتي از اين خطبه در ستايش رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميباشد: خدايا محمد را برسالت برانگيختي تا در راه برقراري دين تو رنجها برد و زحمتها کشيد) تا اينکه براي شعله گيرنده از نور عشق تو شعله برافروخت، و براي محبوس در تاريکيهاي گمراهي پرچمي نوراني نصب کرد، پس آن حضرت را از دار تو است که ايمن از خيانت، و گواه (بر بندگان) تو است در قيامت، و نعمت برانگيخته تو (بر مردم) و رسول و فرستاده تو (بر بشر) ميباشد، بارخدايا نصيب و بهره او را از عدل خودت به او بده (درجاتش را عالي کن) و از فضل و احسانت پاداشهاي نيک او را دو چندان کن، خدايا بناي او را از بناي بنا کنندگان پيشين بلندتر گردان (دينش را بر ساير اديان برتري ده) و او را از خوان نعمتت اکرام کن، رتبه و منزلتش نزد خودت شريف گردان، وسيله (شفاعت امت را) برايش مهيا کن، روشني و برتري را (از ساير انبيا) به او عطا فرماي، ما را در قيامت در زمره ياران، او محشور کن، تا در قيامت خوار، پشيمان، خجل، عهد شکن، گمراه، و مفتون در فتنه‏ها نباشيم. (سيدرضي ره گويد) بتحقيق اين سخن در پيش گذشت، لکن ما براي اختلافي که در روايت بود آنرا اينجا مکرر کرديم

[صفحه 278]

و قسمتي از اين خطبه است که حضرت در نکوهش ياران خويش براي سرباز زدنشان از جنگ بيان فرموده: (پس از دوران کفر و شرک) خداوند تعالي شما را از کرامتهاي خو بمنزلتي رسانيد که به آنواسطه کنيزان و همسايگانتان هم عزيز و ارجمند شدند، و کسانيکه ابدا از سطوت شما بيمي نداشته، و دست تسلطتان از سرشان کوتاه بود، و فرمان از شما بر آنان روان نبود از شما ترسيدند، (و فرمان بردارتان شدند، با اينکه ميدانيد که عزت و شرافت شما در پرتو پايداري دين محفوظ است) و مي‏بينيد که پيمانهاي خدا شکسته شده، پس چرا خشمگين نميشويد، در صورتيکه پيمان‏شکني پدران خويش را ننگ ميشماريد، مگر نه اين است که امور خدا بر شما وارد ميشد، و احکام او از شما صادر ميکرديد، مردم (در مرافعات) بشما رجوع ميکردند، پس (چه شد که يکمرتبه دست از آقائي و بزرگواري خويش کشيده) مکان خود را به ستمگران شام واگذار گرديد، و زمام امور خويش را بدست تصرف آنان سپردند، امور و احکام خداوندي را در کف بي کفايت آنان نهاديد، تا در پهن دشت شهوتها خوش بخورند و خوش بچرند، به خدا قسم اگر آنها شما را طوري پراکنده کنند که هر يکتان (از ترسشان) در زير يک ستاره پنهان شويد، باز خدا شما ر

ا گرد مي‏آورد، تا تماشاي روز بدي که براي آنان در پيش است نمائيد (و ببينيد خدا چگونه کيفر کردارشان را در کنارشان مينهد).


صفحه 276، 277، 278.