آزادي بيان
«اءن الذين يکتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيَّناه للنّاس فيالکتاب اولئک يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون؛ به يقين کساني که دليلهاي آشکار و هدايت را که فرو فرستاديم، پس از آنکه آنها را در کتابروشن ساختيم، پنهان ميسازند، خداوند آنان را لعنت ميکند و لعنت کنندگان نيز آنان را لعنت ميکنند». امام صادق (ع) نيز ميفرمايد: «در کتاب علي(ع) خواندهام که خداوندمتعال پيش از آن که از مردم نادان بر طلب علم پيمان گيرد، از دانايان پيمانگرفت، علم را در اختيار ديگران قرار دهند؛ زيرا علم پيش از جهل بودهاست». چنانچه گفتار که ابزار عقيده است، از آزادي بايسته و شايسته بر خوردارباشد و در جهت گره گشايي جامعه به کار گرفته شود، جامعهاي نمونه و سالم شکل ميگيرد و از اين رهگذر است که تمدن اسلامي درخشش مييابد؛ زيرامردم، به ويژه صاحب نظران و کارشناسان، کاستيها را بيان ميکنند و جامعه را در از ميان بردن نقاط ضعف ياري ميدهند. حضرت علي(ع) در دوران فرمانروايياش چنان فضايي پديد آورد که دشمنان و مخالفان نيز آزادانه سخن ميگفتند. آن بزرگوار حتي مردم را به بيان کاستيها تشويق ميکرد و ميفرمود: «و لاتکفّوا عن مقاله بحق؛ از سخن حق دريغ نکنيد». امام پيوسته و به ويژه هنگام گسيل کردن کارگزارانش، چنين سفارش اکيدمينمود: «از چاپلوسان بپرهيزيد و آنان را بر کاري نگماريد و افراد جسور ومنتقد را بر گزينيد تا سخن تلخ اما حق را بيشتر بگويند... ». با مردم با حالت فروتني در مجلس عمومي بنشينيد و محفلتان را ازپاسبانان و نگهبانان خالي نگهداريد تا سخنگوي مردم بي هيچ ترس ودرماندگي با شما سخن گويد. افزون بر اين، آن حضرت همواره گفتار پيامبر اکرم (ص) را براي يارانش باز ميگفت: «لن تقدس امه لايؤخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع؛ امتي که درآن حق ناتوان، بي هيچ هراسي، گرفته نميشود، هرگز پاک خوانده نميشود». آن حضرت در اوج فرمانروايي و اقتدار، چنان فروتن بود که مخالفان وموافقان زير پرچمش احساس امنيت ميکردند و انتقادها و پيشنهادهاشان را مطرح ميکردند. در گير و دار جنگ جمل، حارث بن حوث، پرسش انتقاد گونهاي از امامکرد و گفت: آيا طلحه و زبير، با آن پيشينه درخشان در راه باطل گام برميدارند؟ پرسش بسيار عميق مينمود و در زمان بسيار حساس ابراز شده بود؛ زيرااز سويي حق بودن امام در اين جنگ با پرسش رو به رو ميشد و از سوي ديگر، پاسخ تفصيلي بدان به فرصتي مناسب نياز داشت. امام ـ بي آنکه خشمگين گردد ـ پاسخ داد: «اي حارث، واژگون ميانديشي؛ افراد را معيار حق قرار دادهاي وميخواهي از راه آنها به حق دست يابي بايد نخست حق را شناخت، آنگاه پيروانش را، اول باطل را شناسايي کرد، بعد پيروانش را». پس از ليله الهرير در جنگ صفين، مردي از اصحاب برخاست و گفت: نهيتنا عن الحکومه ثم امرتنا بها، فماندري ايّ الامرين أرشد؛ ما را ازداوري باز داشتي سپس خود داوري گماشتي. نميدانيم کدام کارراست و استوار است. امام بيآنکه از اين سؤال برآشوبد، با روي گشاده و گفتاري آميخته با استدلال به وي پاسخ گفت.
بر اساس آموزههاي اسلامي، بيان واقعيات آزاد است. اهميت بيانواقعيات به اندازهاي است که آگاهان بايد در جهت اطلاع رساني گام بردارند.در آيين اسلام، کسي که واقعيات و حقائق را ميداند و از قدرت بيان نيزبرخوردار است، بايد از سکوت بپرهيزد و در اين موقعيت، خاموشي ومحروم ساختن مردم از دريافت حقايق گناه است و بازخواست دنيوي واخروي در پي دارد.