نگرشهاي فراقومي و فرامذهبي











نگرشهاي فراقومي و فرامذهبي‏



نگرشهاي فراقومي حضرت علي (ع) به حدي بارز و گسترده است که بديهي مي‏نمايد و چندان جاي بحث و چون و چرا باقي نمي‏گذارد، زيرا اساس اسلام نفي ارزشها و نگرشهاي قومي و قبيله‏اي و جايگزيني معيارهاي جديد به جاي آن بود. حضرت علي (ع) نيز به طور مکرر مردم را به سبب توجه به ارزشها و حکومتهاي قومي و قبيله‏اي به باد انتقاد مي‏گيرد و به تبار خويش نازيدن و بزرگي فروختن آنها را تقبيح مي‏کند و آن را روش جاهليت و زادگاه کينه مي‏داند.[1] در کانون توجه قرار دادن نوع انسان فارغ از قوم و قبيله و دين و مذهب، محور سياستهاي حضرت علي (ع) را تشکيل مي‏داد. فقط در نامه آن حضرت به مالک اشتر، سي مورد جملاتي وجود دارد که تمام انسانها از هر مليت، نژاد، صنف و مذهب را در بر مي‏گيرد. «ناس» به معني مردم در نه مورد، «رعيت» به معني شهروند در سيزده مورد، «عامه» به معني همگان در سه مورد، «کل امري» به معني هر انساني در دو مورد، «عبادالله» به معني بندگان خدا در يک مورد و صريحتر از همه «نظير لک في الخلق» به معني همنوع تو در خلقت در يک مورد در عهدنامه حضرت علي (ع) آمده است.[2] به اعتقاد امام، حاکمان و حکومت بايد نگرشي انساني و فرامذهبي به شهروندان داشته باشند. آنچه امام در اين جمله اخير بر آن تاکيد دارند، اين است که تمام شهروندان جامعه اسلامي را به دو دسته تقسيم مي‏کنند: دسته اول که مسلمان هستند و برادر ديني حاکمان به شمار مي‏روند و دسته دوم که مسلمان نيستند ولي در آفرينش همانند حاکمان هستند و انسان‏اند.[3] حضرت علي (ع) صرف انسان بودن افراد در يک جامعه را، عاملي مي‏داند که بايد بر مبناي آن حقوق انساني و شهروندي آنان تأمين شود. حضرت معياري را ذکر مي‏کنند که تحت هيچ شرايطي از بين نمي‏رود و جزء ماهيت و ذات موجودي به نام انسان است که همراه با وجود او ايجاد مي‏شود و تا پايان عمرش همراه اوست. چنان که گفتيم، حضرت علي (ع) فقط در عهدنامه مالک اشتر، در سي مورد به مردم و نوع انسان اشاره مي‏کند، که تمام اين موارد انسانها فارغ از قوم و قبيله، مليت و مذهب برابر ديده شده‏اند[4] و اغلب اين موارد به حقوق سياسي- اجتماعي آنان و حقوقي که بر گردن حاکمان جامعه و نظام سياسي دارند مربوط است. در يک مورد نيز همانندي در خلقت- يعني انساني بودن-، حقوق آنان و تعهدات حاکم را تثبيت مي‏کند.

نکته مهم اينکه در آن يک مورد که حضرت از غير مسلمانها و نوع انسان نام مي‏برد، مصداق بحث حضرت چيزي فراتر از حقوق و تعهدات است؛ زيرا حقوق و تعهدات انجام مجموعه‏اي از وظايف و تکاليف است که بر اساس مواد قانوني انجام مي‏شود و اداي آن بر همگان واجب است، بحث «حق الناس» در اسلام نيز حق «انسان به ما هو انسان» را در بر مي‏گيرد، ولي بحث حضرت محبت و نگرش ارزشمندارانه به انسان است؛ زيرا به حاکم اسلامي سفارش مي‏کند که به عنوان مهمترين مرجع و بالاترين قدرت سياسي، صرف انسانيت يک انسان- فارغ از مليت و مذهب- کافي است که تو قلب خود را نسبت به او مملو از محبت و مهر کني و با نگرشي انساني، تکريم آميز و ارزشمندانه به او بنگري و مست از قدرت هرگونه بخواهي با او رفتار نکني.[5] روزي حضرت علي (ع) پيرمردي را در حال گدايي ديد. حضرت برآشفت و پرسيد: ماهذا؟ در زبان عربي «من» به معني «چه کسي»و «ما»ي استفهامي به معني «چه- چه چيزي» است. منظور از سؤال حضرت اين نبود که اين شخص چه کسي است؛ زيرا مي‏ديد که يک سائل فقير است. بلکه منظور حضرت علي (ع) اين بود که اين چه وضعيتي است و چرا در جامعه گدا و فقير وجود دارد؟ اطرافيان- شايد براي اينکه موضوع را مقداري کم اهميت جلوه دهند- پاسخ دادند: او يک مسيحي است. حضرت فرمود: مسيحي باشد. تا او توان و رمق داشت از او کار کشيديد- جامعه از او استفاده کرد- اکنون که پير و از کار افتاده شده او را به حال خود رها کرده‏ايد. سپس حضرت دستور داد که بيت المال مسلمانان به او انفاق کنند.[6] در اينجا بحث مذهب و نژاد مطرح نبود، آنچه امام علي را برآشفت خدشه دار شدن عزت نفس و کرامت يک انسان به سبب گدايي بود، و طبيعي است که انسان بودن مقدم بر دين و مذهب فرد است و مسيحي بودن او مانع پرداخت مستمري از بيت المال مسلمانان به او نمي‏شود. در اينجا بحث مذهب و نژاد مطرح نبود، حضرت علي (ع) با اينکه خود مسلمان بود و بعد از رسول گرامي اسلام بيشترين رنج و مشقت را در راه اسلام تحمل کرده و براي ترويج آن بيشترين تلاش را انجام داده بود و دومين شخصيت دين اسلام محسوب مي‏شد، در مقام حاکم جامعه در اوج قدرت، نگرشي انساني به تمام شهروندان داشت و بين يک مسيحي- اقليت- با ساير مسلمانان تفاوتي قايل نمي‏شد.

وقتي به حضرت علي (ع) خبر رسيد که دشمن در حمله و غارت يکي از شهرهاي مرزي، خلخال از پاي يک زن يهودي يا مسيحي در آورده است حضرت به شدت خشمگين و ناراحت شد و به خاطر تعرضي که به يک زن ذمي شده بود طي خطبه‏اي شديد اللحن فرمود: از اين غصه اگر مردي بميرد جاي سرزنش نيست[7] در اينجا مسئله تعرض دشمن به يک شهروند مطرح بود و حريم امن يک انسان خدشه دار شده بود، براي امام تفاوتي نداشت که اين شهروند مسلمان يا غير مسلمان باشد.

در يک حکومت مبتني بر اسلام، حقوق و قوانين غير مسلمانها نيز مورد احترام است. يکي از واليان امام طي نامه‏اي از ايشان سؤال کرد که يک مسلمان و يک مسيحي مرتکب خلافي شده‏اند، از نظر حقوقي چگونه با آنان رفتار کند. حضرت در پاسخ فرمود: مسلمان را طبق قوانين اسلام مجازات کند و مختلف مسيحي را به بزرگانشان تحويل دهد تا آنان طبق قوانين دين خود او را مجازات کنند[8] اين عمل حضرت در يک جامعه اسلامي، نشان دهنده تکريم شخصيت انساني و به رسميت شناختن قوانين و اعتقادات ساير انسانهاست؛ در حالي که هم حضرت بر اين باور بود که اينان بر حق نيستند و اعتقاداتشان صحيح و درست نيست و هم آنان اقليت بودند و تحت حاکميت حکومت اسلامي زندگي مي‏کردند و قوانين اسلامي بر آنان جاري بود. امام علي (ع) به آساني مي‏توانست متخلف مسيحي را نيز همانند متخلف مسلمان بر طبق قوانين اسلام مجازات کند؛ ولي پايبندي به اصول اخلاقي و احترام به کرامت انساني ايجاب مي‏کرد که حضرت همگان را محترم شمارد و حقوق آنان را محفوظ بدارد؛ اگر چه اعتقاداتشان بر خلاف اعتقادات او باشد يا اعتقادات آنها را قبول نداشته باشد.

احترام به انسانها در تعاملات روزانه نيز پاسداشت حرمت و کرامت آنها به شمار مي‏رود. حضرت علي (ع) با يک کافر ذمي همسفر شد، کافر از امام (ع) پرسيد:به کجا مي‏روي، حضرت فرمود: به کوفه، مسير را با هم طي کردند تا به چند راهه‏اي رسيدند که يکي از آنها به کوفه مي‏رفت، مرد مي‏ديد حضرت علي (ع) بر خلاف مسير اصلي خود، همچنان همراه اوست، از امام علي (ع) پرسيد: مگر شما به کوفه نمي‏رفتيد؟ حضرت پاسخ داد: بله به کوفه مي‏روم، ولي رسول گرامي (ص) توصيه کرده است که همسفر خود را مقداري مشايعت کنيد.[9] شايد هيچ دليلي براي اين اقدام امام علي (ع) نتوان يافت جز اينکه آن حضرت براي نوع انسان حرمت، احترام و ارزش قايل بود. چون خداوند انسان را گرامي داشته است.

ساير امامان شيعه نيز در پاس‏داشت حرمت و کرامت انسانها تلاش مي‏کردند و ضمن محترم شمردن عقايد آنها، از توهين به آنها و تحقير نمودنشان جلوگيري مي‏کردند. شخصي در حضور امام صادق (ع) به فردي مجوسي توهين کرد. امام صادق (ع) او را به شدت نهي کرد. شخص فرمود: او با مادر و خواهر خود ازدواج مي‏کند، امام صادق (ع) فرمود: اين ازدواج در دين آنها صحيح است و کسي حق ندارد آنان را به اين سبب مورد توهين يا سرزنش قرار دهد.[10].









  1. براي نمونه رک: همان خطبه 5، ص 14، ص 16.
  2. محمد تقي جعفري، حکمت اصول سياسي اسلام (تهران، بنياد نهج‏البلاغه، 1369) ص 319.
  3. نهج‏البلاغه، پيشين، نامه 53، ص 326.
  4. محمد تقي جعفري، پيشين،ص 319.
  5. تعبير حضرت خطاب به حاکم مصر چنين است: ولو تکونن عليهم سبعا ضاربا تقتتموا اکلهم. و مباش همچون جانوري شکاري (درنده) که خوردن شان را غنيمت شماري، نهج‏البلاغه، پيشين، نامه 53، ص 326.
  6. محمد بن الحسن الحرالعاملي، وسائل الشيعه، تحقيق: عبد الرحيم الرباني الشيرازي (بيروت: داراحياء التراس العربي، 1430 ه- 1983 م.
  7. محمد بن الحسن الحرالعاملي، وسائل الشيعه، تحقيق: عبد الرحيم الرباني الشيرازي (بيروت: داراحياء التراس العربي، 1430 ه- 1983 م، ج 2، ص 476.
  8. همان، ج 18، ص 415 ابوالحسن ابراهيم بن محمد ثقفي کوفي اصفهاني، الغاراة (تهران، انتسارات انجمن آثار ملي، 1355)، ج 1، ص 230 تا 231.
  9. محمد بن الحسن الحرالعاملي، پيشين، ج 26، ص 318، ج 21، ص 199.
  10. محمد باقر المجلسي، پسشين، ج 41، ص 53 و ج 74، ص 157.