نگرشهاي فراقومي و فرامذهبي
نکته مهم اينکه در آن يک مورد که حضرت از غير مسلمانها و نوع انسان نام ميبرد، مصداق بحث حضرت چيزي فراتر از حقوق و تعهدات است؛ زيرا حقوق و تعهدات انجام مجموعهاي از وظايف و تکاليف است که بر اساس مواد قانوني انجام ميشود و اداي آن بر همگان واجب است، بحث «حق الناس» در اسلام نيز حق «انسان به ما هو انسان» را در بر ميگيرد، ولي بحث حضرت محبت و نگرش ارزشمندارانه به انسان است؛ زيرا به حاکم اسلامي سفارش ميکند که به عنوان مهمترين مرجع و بالاترين قدرت سياسي، صرف انسانيت يک انسان- فارغ از مليت و مذهب- کافي است که تو قلب خود را نسبت به او مملو از محبت و مهر کني و با نگرشي انساني، تکريم آميز و ارزشمندانه به او بنگري و مست از قدرت هرگونه بخواهي با او رفتار نکني.[5] روزي حضرت علي (ع) پيرمردي را در حال گدايي ديد. حضرت برآشفت و پرسيد: ماهذا؟ در زبان عربي «من» به معني «چه کسي»و «ما»ي استفهامي به معني «چه- چه چيزي» است. منظور از سؤال حضرت اين نبود که اين شخص چه کسي است؛ زيرا ميديد که يک سائل فقير است. بلکه منظور حضرت علي (ع) اين بود که اين چه وضعيتي است و چرا در جامعه گدا و فقير وجود دارد؟ اطرافيان- شايد براي اينکه موضوع را مقداري کم اهميت جلوه دهند- پاسخ دادند: او يک مسيحي است. حضرت فرمود: مسيحي باشد. تا او توان و رمق داشت از او کار کشيديد- جامعه از او استفاده کرد- اکنون که پير و از کار افتاده شده او را به حال خود رها کردهايد. سپس حضرت دستور داد که بيت المال مسلمانان به او انفاق کنند.[6] در اينجا بحث مذهب و نژاد مطرح نبود، آنچه امام علي را برآشفت خدشه دار شدن عزت نفس و کرامت يک انسان به سبب گدايي بود، و طبيعي است که انسان بودن مقدم بر دين و مذهب فرد است و مسيحي بودن او مانع پرداخت مستمري از بيت المال مسلمانان به او نميشود. در اينجا بحث مذهب و نژاد مطرح نبود، حضرت علي (ع) با اينکه خود مسلمان بود و بعد از رسول گرامي اسلام بيشترين رنج و مشقت را در راه اسلام تحمل کرده و براي ترويج آن بيشترين تلاش را انجام داده بود و دومين شخصيت دين اسلام محسوب ميشد، در مقام حاکم جامعه در اوج قدرت، نگرشي انساني به تمام شهروندان داشت و بين يک مسيحي- اقليت- با ساير مسلمانان تفاوتي قايل نميشد. وقتي به حضرت علي (ع) خبر رسيد که دشمن در حمله و غارت يکي از شهرهاي مرزي، خلخال از پاي يک زن يهودي يا مسيحي در آورده است حضرت به شدت خشمگين و ناراحت شد و به خاطر تعرضي که به يک زن ذمي شده بود طي خطبهاي شديد اللحن فرمود: از اين غصه اگر مردي بميرد جاي سرزنش نيست[7] در اينجا مسئله تعرض دشمن به يک شهروند مطرح بود و حريم امن يک انسان خدشه دار شده بود، براي امام تفاوتي نداشت که اين شهروند مسلمان يا غير مسلمان باشد. در يک حکومت مبتني بر اسلام، حقوق و قوانين غير مسلمانها نيز مورد احترام است. يکي از واليان امام طي نامهاي از ايشان سؤال کرد که يک مسلمان و يک مسيحي مرتکب خلافي شدهاند، از نظر حقوقي چگونه با آنان رفتار کند. حضرت در پاسخ فرمود: مسلمان را طبق قوانين اسلام مجازات کند و مختلف مسيحي را به بزرگانشان تحويل دهد تا آنان طبق قوانين دين خود او را مجازات کنند[8] اين عمل حضرت در يک جامعه اسلامي، نشان دهنده تکريم شخصيت انساني و به رسميت شناختن قوانين و اعتقادات ساير انسانهاست؛ در حالي که هم حضرت بر اين باور بود که اينان بر حق نيستند و اعتقاداتشان صحيح و درست نيست و هم آنان اقليت بودند و تحت حاکميت حکومت اسلامي زندگي ميکردند و قوانين اسلامي بر آنان جاري بود. امام علي (ع) به آساني ميتوانست متخلف مسيحي را نيز همانند متخلف مسلمان بر طبق قوانين اسلام مجازات کند؛ ولي پايبندي به اصول اخلاقي و احترام به کرامت انساني ايجاب ميکرد که حضرت همگان را محترم شمارد و حقوق آنان را محفوظ بدارد؛ اگر چه اعتقاداتشان بر خلاف اعتقادات او باشد يا اعتقادات آنها را قبول نداشته باشد. احترام به انسانها در تعاملات روزانه نيز پاسداشت حرمت و کرامت آنها به شمار ميرود. حضرت علي (ع) با يک کافر ذمي همسفر شد، کافر از امام (ع) پرسيد:به کجا ميروي، حضرت فرمود: به کوفه، مسير را با هم طي کردند تا به چند راههاي رسيدند که يکي از آنها به کوفه ميرفت، مرد ميديد حضرت علي (ع) بر خلاف مسير اصلي خود، همچنان همراه اوست، از امام علي (ع) پرسيد: مگر شما به کوفه نميرفتيد؟ حضرت پاسخ داد: بله به کوفه ميروم، ولي رسول گرامي (ص) توصيه کرده است که همسفر خود را مقداري مشايعت کنيد.[9] شايد هيچ دليلي براي اين اقدام امام علي (ع) نتوان يافت جز اينکه آن حضرت براي نوع انسان حرمت، احترام و ارزش قايل بود. چون خداوند انسان را گرامي داشته است. ساير امامان شيعه نيز در پاسداشت حرمت و کرامت انسانها تلاش ميکردند و ضمن محترم شمردن عقايد آنها، از توهين به آنها و تحقير نمودنشان جلوگيري ميکردند. شخصي در حضور امام صادق (ع) به فردي مجوسي توهين کرد. امام صادق (ع) او را به شدت نهي کرد. شخص فرمود: او با مادر و خواهر خود ازدواج ميکند، امام صادق (ع) فرمود: اين ازدواج در دين آنها صحيح است و کسي حق ندارد آنان را به اين سبب مورد توهين يا سرزنش قرار دهد.[10].
نگرشهاي فراقومي حضرت علي (ع) به حدي بارز و گسترده است که بديهي مينمايد و چندان جاي بحث و چون و چرا باقي نميگذارد، زيرا اساس اسلام نفي ارزشها و نگرشهاي قومي و قبيلهاي و جايگزيني معيارهاي جديد به جاي آن بود. حضرت علي (ع) نيز به طور مکرر مردم را به سبب توجه به ارزشها و حکومتهاي قومي و قبيلهاي به باد انتقاد ميگيرد و به تبار خويش نازيدن و بزرگي فروختن آنها را تقبيح ميکند و آن را روش جاهليت و زادگاه کينه ميداند.[1] در کانون توجه قرار دادن نوع انسان فارغ از قوم و قبيله و دين و مذهب، محور سياستهاي حضرت علي (ع) را تشکيل ميداد. فقط در نامه آن حضرت به مالک اشتر، سي مورد جملاتي وجود دارد که تمام انسانها از هر مليت، نژاد، صنف و مذهب را در بر ميگيرد. «ناس» به معني مردم در نه مورد، «رعيت» به معني شهروند در سيزده مورد، «عامه» به معني همگان در سه مورد، «کل امري» به معني هر انساني در دو مورد، «عبادالله» به معني بندگان خدا در يک مورد و صريحتر از همه «نظير لک في الخلق» به معني همنوع تو در خلقت در يک مورد در عهدنامه حضرت علي (ع) آمده است.[2] به اعتقاد امام، حاکمان و حکومت بايد نگرشي انساني و فرامذهبي به شهروندان داشته باشند. آنچه امام در اين جمله اخير بر آن تاکيد دارند، اين است که تمام شهروندان جامعه اسلامي را به دو دسته تقسيم ميکنند: دسته اول که مسلمان هستند و برادر ديني حاکمان به شمار ميروند و دسته دوم که مسلمان نيستند ولي در آفرينش همانند حاکمان هستند و انساناند.[3] حضرت علي (ع) صرف انسان بودن افراد در يک جامعه را، عاملي ميداند که بايد بر مبناي آن حقوق انساني و شهروندي آنان تأمين شود. حضرت معياري را ذکر ميکنند که تحت هيچ شرايطي از بين نميرود و جزء ماهيت و ذات موجودي به نام انسان است که همراه با وجود او ايجاد ميشود و تا پايان عمرش همراه اوست. چنان که گفتيم، حضرت علي (ع) فقط در عهدنامه مالک اشتر، در سي مورد به مردم و نوع انسان اشاره ميکند، که تمام اين موارد انسانها فارغ از قوم و قبيله، مليت و مذهب برابر ديده شدهاند[4] و اغلب اين موارد به حقوق سياسي- اجتماعي آنان و حقوقي که بر گردن حاکمان جامعه و نظام سياسي دارند مربوط است. در يک مورد نيز همانندي در خلقت- يعني انساني بودن-، حقوق آنان و تعهدات حاکم را تثبيت ميکند.