يک نوجوان سپاه معاويه را به قرآن فرا ميخواند
کساني که چند ماه پيش در سرزمين بصره همراه او بودند، پيش از آغاز جنگ و نبرد چنين جملاتي را از امام شنيده بودند و سرنوشت آن جوان را که در سپاه جمل را به قرآن فرا خواند به ياد داشتند. از ميان ياران امام (ع) جواني آماده شد، شکوفه سال بود، از اين دعوت به حرکت در آمد و پاسخ داد: اي اميرمؤمنان، من آنرا ميبرم! کسي جز اين جوان از ميان جمعيت به درخواست امام (ع) پاسخ نداد، علي (ع) نگاهي به جمعيت و پسرک انداخت. جوان نازک بدن و باصرار و عزم آهنين گفت:- من آنرا ميبرم!- امام فرمود: پس بگير! آنرا گرفت و عازم صفوف دشمن گرديد. ولي هرگز بازنگشت. او را هم شبيه رفيق قبلياش که بوسيله سربازان تحت فرمان شتر سوار کشته شد، به فيض شهادت نائل آمد. دستي را که قرآن در آن قرار داشت بريدند و نفسي که براي دعوت به صلح آمد و رفت ميکرد قطع کردند. چوب سبز درخت جواني او را رشد نايافته بريدند و در خاک افکندند.[1].
در جنگ صفين نيز امام همانند جنگ جمل قبل از آغاز جنگ و نبرد توسط يک جوان سپاه معاويه را به قرآن دعوت کرد. امام عليهالسلام در حاليکه يارانش آماده نبرد بودند فرمود: چه کسي اين قرآن را پيش آن سپاه ميبرد، و آنان را به آنچه در آن هست فرا ميخواند؟