فرمانده جوان رسول اكرم











فرمانده جوان رسول اکرم‏



رسول اکرم (ص) در روزهاي آخر عمر خويش، مسلمانان را براي جنگ با کشور نيرومند روم بسيج کرد. تمام افسران ارشد و اميران ارتش، بزرگان مهاجر و انصار و شيوخ عرب و رجال با شخصيت در اين لشکر عظيم بودند.

روزي که پيغمبر براي ديدن سپاه به خارج شهر مدينه آمد ملاحظه فرمود تمام بزرگان مسلمانان مهياي سفرند. بدون ترديد فرماندهي چنين سپاه عظيمي فوق العاده مهم و شايان توجه است و حتما بايد لايق‏ترين افسران از طرف پيشواي اسلام براي آن مقام خطير برگزيده شود. رسول اکرم (ص) اسامة بن زيد را طلبيد و پرچم فرماندهي را با دست خود براي او بست و امارت لشکر را به وي محول نمود. اسامة در اين ايام، جواني هيجده ساله بود.[1] اين موضوع از نظر تاريخ نظامي در جهان کم‏نظير است. اين انتصاب غيرمنتظره، بسياري از افسران ارشد را دچار بهت و حيرت کرد، و عمل پيشواي عاليقدر خود را با تعجب توأم با نگراني تلقي کردند و با نگاه‏هاي حيرت زده يکديگر را مي‏نگريستند، بعضي از آنها خيلي زود خاطره پنهاني خود را آشکار کردند و آنچه در دل داشتند بر زبان آوردند: چه شده است که اين جوان نورس به فرماندهي مهاجران باسابقه و باتجربه و جنگ آزموده و پيشقدمان در اسلام برگزيده شده است. مهاجراني که در اعتلاي حق و پيشرفت آيين مقدس اسلام سوابق ديرينه و ممتدي دارند و نيز از کار آزمودگي و تجربيات جنگي فراواني برخوردارند و طبعا در برابر قدرت عظيمي چون رم بهتر مي توانند هدايت و تدبير نظامي داشته باشند.[2] رسول اکرم (ص) از شنيدن سخنان طعن آميز بعضي از افسران به سختي خشمگين شد، در حالي که دستاري بر سر و قطيفه‏اي پوشيده بود به منبر رفت و پس از حمد و ثناي الهي فرمود: مردم! اين سخناني است که درباره فرماندهي اسامه از بعضي از شما به من رسيده؟ طعنه‏هاي امروز شما تازگي ندارد. چند سال قبل که زيد بن حارثه پدر اسامه را به فرماندهي لشکر در موته برگزيدم، زبان به طعن و ملامت گشوديد. به خداوند بزرگ سوگند ياد مي‏کنم که ديروز زيد بن حارثه براي امارت لشکر شايسته بود و امروز نيز فرزندش اسامه شايستگي دارد، بايد همه شما از وي اطاعت نماييد.[3] پافشاري و اصرار پيغمبر اکرم (ص) در پشتيباني از جوانان لايق و تثبيت مقام آنان اثري عميق در افکار عموم مسلمانان باقي گذارد. آنان که درباره نسل جوان به غلط فکر مي‏کردند، رفته رفته به خطاي خود پي‏بردند و تعصبهاي جاهلانه را از صفحه خاطرشان زدودند.

از اين سه نمونه تاريخي بخوبي استفاده مي‏شود که ارزش نسل جوان، در مکتب حياتبخش اسلام و حکومت رسول اکرم (ص) مورد کمال توجه بوده است و آن حضرت جواناني را که از نظر عقل، فکر و هوش، ايمان، علم، اخلاق، تدبير، صلاحيت و شايستگي داشتند بر سالخوردگان ترجيح مي‏داد لذا ملاحظه مي‏شود که معترضان به جوان بودن آنها ايراد مي‏گيرند نه جهات ديگر.









  1. ابن‏اثير، اسد الغاله في معرفة الصحابة، جلد 1، ذيل عنوان اسامة بن زيد ص 80.
  2. محمد بن کاتب واقدي (168 تا 230 ه- ق)، طبقات، ترجمه دکتر مهدوي دامغاني، انتشارات فرهنگ و انديشه، 2/184 1374 و محمد بن عمر واقدي مغازي، ترجمه مهدوي دامغاني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 2/855 1366.
  3. ابن‏سعد، طبقات، 2/184 و واقدي، معازي، 3/855.