عدالت نبايد فداي مصلحت شود
طبعا از همان روز اول ازباب توقع، يعني همان رجال سياست، رنجش پيدا ميکنند؛ رنجش منجر به خرابکاري ميشود و دردسرهائي فراهم ميآورد، دوستان خيرانديش به حضور علي عليهالسلام آمدند و با نهايت خلوص و خيرخواهي تقاضا کردند که به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافي در سياست خود پديد آورد، پيشنهاد کردند که خودت را از سر اين هوچيها راحت کن «دهن سگ به لقمه دوخته به » اينها افراد متنفذي هستند، بعضي از اينها از شخصيتهاي صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمني مانند معاويه قراردادي که ايالتي زرخيز مانند شام را در اختيار دارد، چه مانعي دارد که خاطر «مصلحت»! فعلا موضوع مساوات و برابري را مسکونت عنه بگذاري؟ علي عليهالسلام جواب داد: «اتامروني ان اطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه. و الله ما اطور به ما سمر سمير و ما ام نجم في السماء نجما لوکان المال لي لسويت بينهم فکيف و انما المال مال الله»[1] شما از من ميخواهيد که پيروزي را به قيمت تبعيض و ستمگري به دست آورم؟ از من ميخواهيد که عدالت را به پاي سياست و سيادت قرباني کنم؟ خير سوگند به ذات خدا که تا دنيا دنيا است چنين کاري نخواهم کرد و به گرد چنين کاري نخواهم گشت، من و تبعيض؟ من و پايمال کردن عدالت؟ اگر همه اين اموال عمومي که اختيار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و ميخواستم ميان مردم تقسيم کنم هرگز تبعيض روا نميداشتم، تا چه رسد که مال مال خدا است و من امانتدار خدايم. اين بود نمونهاي ارزيابي علي عليهالسلام درباره عدالت، و اينست ارزش عدالت در نظر علي عليهالسلام.
تبعيض و رفيق بازي و باندسازي و دهانها را با لقمههاي بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده است اکنون مردي زمامدار و کشتي سياست را ناخدا شده است که دشمن اين ابزار است، هدف و ايدهاش مبارزه با اين نوع سياست بازي است.