مشبهه و ويژگيهاي آن در کلام اميرمؤمنان علي
از اميرمؤمنان حضرت علي (ع) علاوه بر احاديث و روايتهاي گوناگون و فراوان که در کتابهاي حديث آمده، مجموعهاي نيز يک جا فراهم آمده که گردآورنده آن سيد رضي (م. 404 در بغداد) خصوصيت مشترک آنها را فصاحت و بلاغت شمرده و «نهجالبلاغه» خوانده است. اين اسم براي آن مجموعه هر چند صحيح و بجاست، اما واقع اين است که بيشترين اهميت و ارزش اين سخنان را بايد در تعليمات، دستورها و حکمتهايي دانست که با صيغه ادبي قوي بيان شده، به طوري که سرمشق ادبا و خطبا قرار گرفته است و با وجود اين مزيت مهم اين کتاب شريف معاني ژرف و سنجيده، مباحثي که در جوامع انساني به کار ميآيد، تحليل حوادث روزگار و توضيح علل وقايع ديگر مطالب کاربردي است که با واقع بيني براي هدايت مردم بيان شده و از اين رو اثري جاويدان براي دستيابي به حقايق جهان و راه نجات از فتنههاي دوران است. در اين گفتار که بنابر احتصار است متن و ترجمه خطبه کوتاه 38 نهجالبلاغه درباره «شبهه» است با توضيحي مختصر نقل ميکنيم، بدين اميد که راه رهايي از شبهات- که فضاي اجتماعي و سياسي کشور را تيره کرده- روشن گردد، و اينک متن خطبه و ترجمه آن: «و انما سميت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق. فاما اولياء الله فضياؤهم فيها اليقين، و دليلهم سمت الهدي و اما اعداء الله فدعاؤهم فيها الضلال و دليلهم العمي، فما ينجوا من الموت من خافه و لا يعطي البقاء من أحبه»: شبهه را شبهه ناميدهاند چون حق را ماند، ليکن دوستان خدا را فريفتن نتواند، که يقين چراغ- رهگذر- ايشان است و رستگاري راهبر. اما دشمنان خدا را گمراهي دعوت کننده است و کوري همراه برنده. پس نه آن که بيم مرگ دارد از آن رهد، و نه آن که زندگي جاودانه خواهد بدان رسد. در توضيح شبهه نوشتهاند «اسم است از اشتباه، و آن حکمي يا موضوعي است که حلال يا حرام بودن آن معلوم نباشد». ابنابيالحديد با توجه به اين معني لغوي است که مينويسد: (آنچه اهل حق بدان احتجاج ميکنند «شبهه» خوانند). در اين واژه پوشيدگي و عدم صراحت وجود دارد. لذا به معني «امري که در آن حکم به صواب و خطا نکنند» نيز آمده، و يکي از مباحث اصول فقه هم ميباشد اما اغلب مرادف شک و ترديد است. آنچه در اين نوشته موردنظر است و در سخن امام علي (ع) نيز منظور شده شبهه در عقيده و مسائل اصولي در دين يا مباحث سياسي است، که بخصوص پس از انقلابها و تحولات عظيم اجتماعي پيش ميآيد و حضرت نيز با آن روياروي بودند. مراکز فرهنگي و آموزشي ما نيز با حمله تبليغاتي دشمنان خارجي و داخلي روبه روست، و ميبينيم که با القاء شبهات مختلف ديني در اصول اعتقادي تشکيک ميکنند و پايههاي اعتقادي جوانان را سست مينمايد و سپس اهداف سياسي شان را به اجرا در ميآورند. اميرمؤمنان مردم را در برخورد و مقابله با اين پديده فرهنگي و اجتماعي به دو دسته تقسيم ميکنند: اولياء الله که به مقام بلند «يقين» رسيدهاند و به روشني آن، نادرستي شبهه برايشان واضح ميشود. راهبر آنان «سمت هدايت» يعني راه روشن و راست هدايت است. ابنابيالحديد اين راهيابي رستگاري براي مؤمن بايسته ميداند، به اين دليل که هر کس مقدمات پيدا شدن شبهه را بررسي کند و به امور يقيني و قطعي تکيه کند فساد و به اشتباه انداختن که لازمه شبهه هست برايش روشن ميشود و در ورطه خطا نميافتد. اما دشمنان خدا و ناگرويدگان را گمراهي به خود ميخواند و کوردلي راهبر است و جز اين نيز نشايد. زيرا باطل گرا به امور يقيني تکيه نميکند، بلکه دلبستگي و علاقه به آيين و مسلکي که دارد. و تعصب به راه و روش سياسي و اجتماعياش پرده ضلالت و کوري در برابر ديدگانش کشيده از درک حقيقت محرومش گردانده است. اکنون که معني «شبهه» روشن شد، خصوصيات مهم آن را به شرح زير بيان ميکنيم و روش رويارويي با آن را ارائه ميدهيم: 1- شبهه پديدهايست فرهنگي، اجتماعي، سياسي که در پي هر تحول و دگرگوني وضع جوامع، چهره نشان ميدهد و افراد کم تجربه يا ناآگاه از اصول اعتقادي را به خود فرا ميخواند. 2- شبهه مقوله ثالثي است بين حق و باطل که در خارج موضوعيت دارد. شبهه باطلي است حق نما، از اين رو فريبنده و گمراه کننده است. 3- شبهه در برابر «حق» تاب مقاومت ندارد، بدين جهت خود را به جاي حق جا ميزند و موجب گمراهي و فريب خوردن ميشود. مثلا در واقعه صفين، معاويه و لشکريانش برباطلند و حضرت علي (ع)- به صريح حديث نبوي- بر حق و با حق. حيله معاويه در بر سر نيزه کردن قرآنها ايجاد شبهه است که گروهي را فريب داد زيرا در ذهن آنها ايجاد شک و ترديد کرد. 4- شبهه پايگاه استوار شيطان براي ايجاد تزلزل رواني، فکري، عقيدتي و سياسي است. به بيان ديگر انعکاس شبهه در ذهن به صورت شک و دودلي است. 5- شبهه يکي از عوامل يأس و منزوي کردن مردم عادي است از فعاليتهاي اجتماعي و اداي تکليف نسبت به حکومت و جامعه اسلامي. 6- شبهه از علل مهم تفرقهافکني و از بين بردن اتحاد و اتفاق مردم يک کشور است و نتيجه آن سود بردن دشمنان از اين پراکندگي است. در سخنان گرانمايه و آموزنده مولا اميرالمؤمنين علي (ع) در نهجالبلاغه کلمه «شبهه» 10 بار و جمعش «شبهات» 12 بار به کار رفته، که در همه اين موارد بار معنايي منفي دارد، مثلا نقطه مقابل يقين در عقيده است: «و اني لعلي يقين من ربي و غير شبهة من ديني» (خطبه 22)، «ينقدح الشک في قلبه لاول عارض من شبهة» (قصار الحکم، 147). آمدن پيامبران براي از بين بردن شبهات عقيدتي بوده: «أرسله بالدين المشهور... ازاحة للشبهات و احتجاجا بالبينات» (خطبه 2). از جمله صفات گمراهان اين است که به شبهات عمل ميکنند: «يعلمون بالشبهات و يسيرون في الشهوات» (خطبه 106 و 88)؛ و شگفت آور آن که فاسقان بدکار در شبهات فرو رفتهاند و ادعاي باز ايستادن از آن را دارند: «يقول اقف عند الشبهات و فيها وقع» (خطبه 87). «اينک بايد راه رهايي از شبهات را که خواه و ناخواه در دوران زندگي هر کسي پيش ميآيد و صورتهاي گوناگوني دارد پيدا کرد. نخست بايد توجه داشت که شبهه خود وسيلهاي براي آزمون انسانهاست، و عکس العملي که رويارويي با آن انجام ميدهد نشان دهنده شخصيت و عقايد و دلبستگيهاي اوست. ميدانيم اين مکتبي است عملي و بر عقيده و انديشهاي که به شخص ديندار تعليم ميدهد بازده عملي دارد و تکليفي است که بايد انجام دهد. در پيش آمد «شبهه» حضرت علي (ع) و ديگر معصومين دستوري خردپذير دادهاند و آن باز ايستادن و توقف است. صدوق (در امالي) از حضرت صادق (ع) نقل ميکند که از پدرانشان روايت کردهاند که رسول خدا (ص) فرمود امور بر سه قسم است: امري که هدايت و صلاح آن برايت روشن است آن را پيروي کن. امري که گمراهي و نادرستي آن برايت آشکار اجتناب نما، امري که مورد اختلاف است (حقيقت) آن را به خداي عزوجل واگذار. از کلمات قصار اميرالمؤمنين (به شماره 113) است: «لاورع کالوقوف عند الشبهة»: هيچ پرهيزکاري چون توقف و باز ايستادن در رويارويي با شبهه نيست. در حديثي که از امام باقر (ع) روايت شده سبب اين دستور باز ايستادن ذکر شده: «الوقوف عند الشبهة خير من الاء قتحام في الهلکة.» «اقتحام» بيانديشه در کاري درآمدن است، و به سختي در افتادن. بديهي است هرکس در اموري شبهه ناک توقف نکند و بدون تأمل و تفکر در آنچه سرانجامش روشن نيست وارد شود به هلاکت خواهد رسيد، هلاکت جسماني يا روحي و ديني، که شبهات باطلي است به صورت حق و خوراک فاسدي به ظاهر سالم، که ذائقه جان دانشمندان حقيقت بين و حق شناس آن را تشخيص ميدهد و بايد از آنان مدد گرفت. منابع 1- نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سيد جعفر شهيدي، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چاپ اول، شرکت افست، 1368، ص 38. 2- همان مأخذ، تعليقات خطبهها، 461. 3- شرح نهجالبلاغه، ابنابيالحديد (عبدالحميد بن هبة الله المدائني)، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1409 ه- 1989 م. 212/1. 4- منتهي الادب في لغة العرب، عبدالرحيم بن عبدالکريم صفي يوري، چاپ افست از طبع تهران، کتابفروشي اسلاميه و ابنسينا...، 1377 ه- شبه. 5- رک: لغت نامه دهخدا، چاپ اول از دوره جديد، بهار 1373، جلد نهم، شبهه. 6- شرح نهجالبلاغه، 212/1. 7- در کتب اهل سنت و جماعت آمده: «علي مع الحق و الحق معه و علي لسانه و الحق يدور حيثمادار» (ابنمردويه، کتاب المناقب، به نقل از الغدير 278/3، حاکم استدراک صحيحين) (124/3 اين حديث را صحيح شمرده به نقل از فضائل الخمسه بن الصحاح السته، 208/2) 8- رک: «المعجم المفهرس لا نفاظ نهجالبلاغه» محمد دشتي- کاظم محمدي، مؤسسه النشرالاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين بقم المشترفه، 1364 ش. شواهد نقل شده برگرفته از اين مأخذ است. 9- يعني با نخستين شبههاي که روبرو ميشود آتش شک و ترديد در دل او زبانه ميکشد (شرح نهجالبلاغه ابنميثم، کمال الدين ميثم بن علي بحراني، ترجمه محمدرضا عطائي، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 545/5 1374). 10- ازاحت: دور گردانيدن از جاي، دور کردن (لغت نامه دهخدا). 11- سفينة البحار، الشيخ عباس القمي، تقديم و اشراف علي اکبر الهي الخراساني، مجمع البحوث الاسلامية، 1416 ه ق: شبه. 12- الاصول من الکافي، محمد من يعقوب الکليني، دارالکتب اللاسلامية، کتاب فضل العلم، 50/1.
دکتر محمد مهدي رکني يزدي