خداشناسي در نهجالبلاغه
در نهجالبلاغه از امکان شناخت نسبي خداوند سخن رفته است. اين معرفت دو راه دارد: اول آگاهي از محدوديت و خطاهاي که در بعضي روشهاست که اينها عبارتند از وهم، وسايل و ادوات، حواس و تجارب. دوم راههايي که (بطور نسبي) ميتوان خدا را شناخت و اينها عبارتند از: نشانههاي او، صفت و ساخت او، تدبير او، اندازه گيريهاي او، فطرت و فسخ تصميم انسانها (فسخ عزائم). اين شناختن گرچه بس قليل است، اما به اقتضاي قرآن، نهجالبلاغه نيز به تفکر و نظر بسيار توجه کرده است. صفات خداوند حد ندارد به عبارت ديگر وصف خالصانه، نفي صفات از اوست، هر صفتي غير از موصوف است و هر موصوف غير از صفت. از خداوند بايد صفاتي چون کيفيت، تشبيه، تمثيل، حلول و امکان، تجسيم، کثرت، معلوليت و تجزي را تنزيه کرد. هر گاه خدا را با صفات محدود کننده وصف کنيم به معني محدود کردن خدا در چارچوب امکان است. امکان ازليت خدا را نفي ميکند. کلمه الله به دو معني است. اول اينکه از ريشه الله يعني معشوق و دوم از ريشه ولله به معني مايه حيراني است. مگر بدان مقدار که خدا خواسته است و خدا توقيف کرده، يعني صفات و اسماء خدا توقيفياند موقوف بدان اوصاف و اسماء که خود فرموده است. صفات خدا با اوصاف ذاتي (ثبوتيه) و سلبيه و صفات فعل دسته بندي و بيان ميشود. صفات ثبوتيه يا ذاتي، صفاتي است که عين وجودند و از او جدايي ناپذيرند. مثل عليم، قدير، کريم، رحيم، ودود، بصير، خبير. اين صفات ذاتيه خدا بدون ادوات و حواس و جوارح، بدون اکتساب، بدون اخبار و بدون آنکه مسبوق بر عدم باشد، عالم را در احاطه خود دارد و هيچ چيز مانع و حجاب آن نيست و نهايت ندارد. پس در حس و لمس (استلام) نميگنجد. همچنين خداوند در عدد نميگنجد زيرا عدد (حتي بينهايت) مستلزم دور و نيز تکرر است. پس احدي است که تفسير عددي نبايد کرد. خدا همچنين واحد است يعني مثل و همتا ندارد. اوليت خدا، ابتدا ندارد بر هر آغازي مقدم است. 0همچنين خداوند ابديت دارد يعني خاتمه و پايان ندارد. خدا بر همه چيز احاطه دارد و حرکت نياز ندارد و زمان که ناشي از حرکت است در يد قدرت خداست. خداوند زوال ناپذير و پاينده است (قيوم) نيز عين عدل و قسط و حليم است. خداوند ظاهر و باطن است يعني هيچ پردهاي او را مستور نتواند داشت و در عين حال در باطنهاست. و حواس و مشاعر ما نيست که او را درک ميکند با همه چيز قرين است اما نه با تماس. خداوند غني است، نه مستغني (مستغني، مبري از عدم غني است).
دکتر علي ذکاوتي