نگاهي تطبيقي به عدالت اجتماعي در انديشه حضرت علي











نگاهي تطبيقي به عدالت اجتماعي در انديشه حضرت علي‏



دکتر عماد افروغ‏

هر چند فهم عمق انديشه و کلام حضرت علي (ع) که به حق کلامي فروتر از کلام خدا، اما برخوردار از صبغه‏اي الهي و فراتر از کلام بشر است. دور از دسترس و بضاعت محدود علمي نگارنده است، اما تلاش در جهت نزديک شدن به فضاي فکري و انديشه انساني که در بطن و متن انديشه ورزي و خردورزي او خدا حضور دارد، رسالتي است بر دوش هر انسان متعهد،درد آشنا و آگاه به ضرورتهاي زماني و مکاني. بدون ترديد، بشر در عصر حاضر بيش از هر زمان ديگر با توجه به ناکامي‏هاي خردورزيهاي خود- بنياد خود از رنسانس د را تا پست مدرنيسم، نيازمند و در آرزوي سيراب شدن از مخزن خردورزيهاي متکي و ملتزم به خدا و وحي الهي است. و به حق که نمونه و مصداق بارز حضور خدا در انديشه ورزي و حتي نظريه پردازي‏هاي اجتماعي و تبيينهاي تاريخي کسي جز علي (ع)، دست پرورده و وارث حقيقي پيامبر گرامي (ص) نيست. اما متأسفانه قدر و منزلت ايشان، آنچنان که بايد و شايد در جامعه اسلامي و شيعي ما شناخته شده نيست و يا حداقل، چندان شاهد تجلي انديشه‏ها و دغدغه‏هاي ايشان در قالب سياستگزاريها و برنامه‏ريزي‏هاي راهبردي نيستيم.

اما به راستي راز رمز اين همه عظمت در کلام حضرت امير (ع) چيست؟ چرا همگان از اين همه عمق و عظمت محتوايي به شگفت آمده‏اند؟ چرا کلام بشري قابل قياس با کلام ايشان نيست؟ پاسخهاي متفاوتي مي‏توان به اين سؤال اساسي داد، اما نگارنده معتقد است که راز اين کلام شگفت‏انگيز در حضور تمام عيار خدا در ساحت معرفت و انديشه ورزيهاي ايشان نهفته است.

حضوري که از زمان رنسانس و به طور خاص روشنگري در چالش با سلطه فکري در خرافي کليسايي به اين طرف، از ساحت معرفت و انديشه ورزي نظريه‏پردازي در علوم انساني رخت بر بسته است و با نهايت تأسف دامنگير خردورزيها نظريه‏پردازيهاي کشورهاي اسلامي نيز با عارضه‏اي مضاعف گرديده است. تمام مصيبت‏هاي وارده بر بشر در سطوح فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، محيطي و رواني نيز ريشه در همين خدامردگي در قلمرو خردورزي دارد.

به هر حال، براي دست‏يابي به انديشه يک متفکر در مورد مفهومي خاص راههاي بسياري وجود دارد. راه ساده و معمول اين است که بدون هيچ درک پيشيني و اوليه از يک مفهوم به رديابي مفهوم موردنظر در آثار يک متفکر بپردازيم و در نهايت سعي کنيم معناي اين مفهوم را از لابلاي عبارات مختلف کشف کنيم. اما اين شيوه، بويژه در خصوص مفاهيم مرتبط با فلسفه سياسي- اجتماعي چنان عالمانه نيست و معمولا به درکي سطحي و پيش پا افتاده مي‏انجامد. اما راه و شيوه ديگر که عالمانه‏تر و معقول‏تر مي‏نمايد، اين است که قبل از رديابي مفهوم مورد نظر در انديشه يک متفکر، به واکاوي معناي متفاوت اين مفهوم، سير تحول مفهومي، سؤال، چالشها، رويکردها و نظريه‏هاي مختلفي بپردازيم در مورد اين مفهوم تاکنون شکل گرفته است. سپس با رويکردي تطبيقي به بررسي معناي اين مفهوم در انديشه متفکر مورد نظر بپردازيم. تنها در اين صورت است که مي‏توانيم با توجه به عمق انديشه يک متفکر، آن هم انديشمند ناتمامي همچون حضرت علي (ع) بهره و استفاده به روز از اين مخزن ناپايان معرفت داشته باشيم.در اين مقاله برآنيم تا با روش و شيوه فوق به عمق انديشه حضرت علي (ع) در مورد عدالت اجتماعي دست يابيم. مايه بسي مباهات است که در شرايطي بحث حضرت علي (ع) درباره عدالت را مطرح مي‏کنم که جهان برخلاف تصور بسياري از شبه روشنفکران غرب زده داخلي بار ديگر گرايش به عدالت پيدا کرده است و بارقه اين گرايش را مي‏توان در واکنشهاي مختلف در برابر جهاني‏سازي اقتصادي که براستي هژموني و استيلاي جديد سرمايه داري را رقم مي‏زند، جستجو کرد.

مفهوم عدالت، همانند مفاهيم ديگري از قبيل آزادي، صلح، سعادت و غيره، مفهومي هنجاري و پارادکسيکال بوده و در ذيل فلسفه سياسي- اجتماعي مورد بحث قرار مي‏گيرد. خواه ناخواه اين بعد هنجاري بر ارايه تعريفي جامع، دقيق و شفاف از عدالت اثر مي‏گذارد. اما آيا اين پارادکسيکال بوده‏اند به معناي اين آن است که نمي توان به يک قدر متيقن در تعريف آنها دست يافت؟ به طور قطع، مفروضات و پيش فرضهاي هستي شناسي، از جمله انسان شناسي بر درک ما از عدالت اثر مي‏گذارد، اما اين نکته بدان معنا نيست که همسو با پست مدرنيستها، مفاهيمي همچون عدالت و آزادي را دال بدون مدلول بدانيم و بر اين باور باشيم که اين مفاهيم، هيچ مدلول ثابتي ندارند و معناي آنها را بايد به زمينه‏ها و بازي‏هاي زباني ارجا دهيم و يا در چارچوب گفتمان‏هاي مختلف معنا کنيم و يا معناي آنها را به عقل مفاهمه‏اي بشر ارجا دهيم.

به هر حال، از عدالت بر پايه پيش فرضهاي هستي شناسي و انسان شناسي تعابير مختلفي ارائه شده است.

اهم اين تعابير عبارتند از:[1].









  1. عماد افروغ، نگرش ديني و انتقادي به مفاهيم عمده سياسي. تهران: انتشارات فرهنگ و دانش، 1379.