تحريف دين











تحريف دين‏



يکي از ويژگيهاي منافقان اين است که از دين استفاده ابزاري مي‏کنند و تا آنجا که بتوانند آن را در راستاي رسيدن به اهداف خود بکار مي‏گيرند بر اين اساس از هيچ نوع تحريفي نسبت به دين اباء ندارند يکي از شيوه‏هاي کاري مخالفان امام علي (ع) تحريف شأن نزول آيات قرآن بود به اين صورت که آياتي که درباره منافقان نازل شده بود را به امام علي (ع) نسبت مي‏دادند و آياتي که درباره امام علي (ع) نازل شده بودرا به دشمنان او نسبت مي‏دادند و به عنوان نمونه به اين دو آيه توجه کنيد:

«و من الناس من يعجبک قوله في الحياة الدنيا و يشهد الله علي ما في قلبه و هو الدالخصام و اذا تولي سعي في الارض ليفسد فيها و يهلک الحرث و النسل و الله لا يحب الفساد».[1].

گفتار برخي از مردم درباره زندگي دنيا تو را شگفت مي‏آورد و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مي‏گيرند، حال آن که سرسخت ترين دشمنان است و چون از پيش تو بروند مدام مي‏کوشد تا بر زمين فساد کند و کشت و نسل را تباه سازد خداوند فساد را دوست نمي‏دارد.

قرطبي مي‏نويسد: اين آيه درباره اخنس بن شريق نازل شده است او يکي از منافقان بود خدمت رسول اکرم آمد و اظهار اسلام کرد و قسم خورد که راست مي‏گويم و سپس از مدينه فرار کرد و در مسير به شترها و مزارع مسلمانان برخورد کرد مزارع را آتش زد و شتر را پي کرد که اين آيه نازل شد.[2] آيه دوم: «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد».[3] بعضي از مردم در طلب خشنودي خدا جان خود را مي‏فروشند و خدا نسبت به بندگانش مهربان است.

قرطبي مي‏گويد اين آيه در شأن علي (ع) نازل شده است زماني که رسول خدا (ص) در شب هجرت او را در بستر خود خوابانيد تا امر بر کفار مشتبهه شود.[4] با اين وصف معاويه براي اينکه بتواند عليه امام علي (ع) موج تبليغي بيافريند به سمرة بن جندب پيشنهاد کرد 100 هزار درهم بگير و تبليغ کن آيه اولي (که درباره منافقين نازل شده بود) درباره علي (ع) نازل شده است و آيه دوم (که بيانگر ايثار علي (ع) است) درباره ابن‏ملجم مرادي نازل شده است؟! سمره اين پيشنهاد را نپذيرفت معاويه 200 هزار دهم پيشنهاد کرد سمره نپذيرفت معاويه 300 هزار درهم پيشنهاد کرد سمره نپذيرفت تا اينکه معاويه 400 هزار درهم پيشنهاد کرد سمره پذيرفت و اين کار را انجام داد.[5].









  1. بقره، 204 تا 205.
  2. الجامع لاحکام القرآن- ج 3، ص 14.
  3. بقره، 207.
  4. الجامع لاحکام القرآن- ج 3، ص 21.
  5. شرح ابن‏ابي‏الحديد- ج 4، ص 73.