متحجران











متحجران‏



مقصود از متحجران کساني هستند که درک درستي از دين و جامعيت دين بخصوص در مسائل اجتماعي ندارد و اگر بخواهيم به زبان روز بيان کنيم دين را تنها رابطه خدا و انسان مي‏دانند و از تنظيم روابط بين انسانها بر اساس دين عاجزند و حاضر نيستند سخني بگويند و آن را نفي مي‏کنند و صرفا جنبه‏هاي عبادي دين توجه آنان را جلب کرده و به سختي پايبند هستند و اگر کساني بخواهند جنبه‏هاي اجتماعي دين را پياده کنند برنمي‏تابند و به اسم مخالفت اين رفتار با دين به مخالفت با آن بر مي‏خيزند و هرگز شهامت قيام مسلحانه عليه حکومت را ندارند و مخالفت آنان در حد بليغات و ايرادهاي به ظاهر شرعي گرفتن خلاصه مي‏شود.

گرچه مشهور شده است که اين گروه خوارج را تشکيل مي‏دادند ولي بايد توجه داشت که همه خوارج از اين گروه نبودند بلکه بخش کوچکي از آنان را متحجران و به تعبير حضرت امير (ع) جاهل متنسک تشکيل مي‏دادند و آن دسته از خوارج که قيام مسلحانه مي‏کردند از حاشيه امنيتي اين گروه در جامعه سوء استفاده مي‏کردند ما در عصر خود نيز اين گروه را ديده ايم چه در قبل از انقلاب و چه بعد از پيروزي انقلاب که در جمعهاي خصوصي و محدود ايرادهاي شرعي بر حکومت وارد مي‏کردند و بعد از انقلاب نيز همين شيوه را ادامه مي‏دهند. در معرفي اين گروه به سخن معيار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني قدس سره توجه کنيد:

خون دلي که پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختي‏هاي ديگران نخورده است وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود که از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست حکومت دخالت نمايد حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد به رغم بعضي افراد روحانيت زماني قابل احترام و تکريم بود که حماقت از سراپاي وجودش ببارد و الاعالم سياس و روحاني کاردان و زيرک کاسه‏اي زير نيم کاسه داشت و اين از مسائل رايج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مي‏رفت متدين‏تر بود. ياد گرفتن زبان خارجي کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار مي‏رفت در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم مرحوم مصطفي از کوزه‏اي آب نوشيد، کوزه را آب کشيدند، چرا که من فلسفه مي‏گفتم.[1] به هر حال جمعي از مخالفان حضرت امير (ع) را اين گروه تشکيل مي‏دادند که به دخالت امام علي (ع) در مسائل اجتماعي و حاکميت دين اعتراض داشتند به اين نمونه توجه کنيد: از جمله مخالفان حضرت امير (ع) ابوسعيد بود درباره امام علي (ع) مي‏گفت: اگر علي در مدينه مي‏ماند و به خوردن خرما قناعت مي‏کرد برايش بهتر بود از آنچه که در آن وارد شده است و تلاش زياد مي‏کرد که مردم از علي (ع) حمايت نکنند روزي او را ديد که براي وضو گرفتن آب زيادي مصرف مي‏کند حضرت به او فرمود: آب زيادي را هدر دادي؟! در پاسخ امير (ع) گفت: خونهايي که اميرالمؤمنين هدر داده است بيشتر از اينهاست؟!

حضرت فرمود: بخاطر آن خونها غمگين هستي؟ آري!

حضرت فرمود: براي هميشه غمگين باش.

گفته‏اند به دنبال اين سخنان تا پايان عمر هميشه گرفته و غمگين بود.[2].









  1. پيام امام به مناسبت يازدهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي.
  2. شرح ابن‏ابي‏الحديد- ج 4، ص 95.