متحجران
گرچه مشهور شده است که اين گروه خوارج را تشکيل ميدادند ولي بايد توجه داشت که همه خوارج از اين گروه نبودند بلکه بخش کوچکي از آنان را متحجران و به تعبير حضرت امير (ع) جاهل متنسک تشکيل ميدادند و آن دسته از خوارج که قيام مسلحانه ميکردند از حاشيه امنيتي اين گروه در جامعه سوء استفاده ميکردند ما در عصر خود نيز اين گروه را ديده ايم چه در قبل از انقلاب و چه بعد از پيروزي انقلاب که در جمعهاي خصوصي و محدود ايرادهاي شرعي بر حکومت وارد ميکردند و بعد از انقلاب نيز همين شيوه را ادامه ميدهند. در معرفي اين گروه به سخن معيار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني قدس سره توجه کنيد: خون دلي که پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختيهاي ديگران نخورده است وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردي و عبادي شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود که از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست حکومت دخالت نمايد حماقت روحاني در معاشرت با مردم فضيلت شد به رغم بعضي افراد روحانيت زماني قابل احترام و تکريم بود که حماقت از سراپاي وجودش ببارد و الاعالم سياس و روحاني کاردان و زيرک کاسهاي زير نيم کاسه داشت و اين از مسائل رايج حوزهها بود که هر کس کج راه ميرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجي کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار ميرفت در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم مرحوم مصطفي از کوزهاي آب نوشيد، کوزه را آب کشيدند، چرا که من فلسفه ميگفتم.[1] به هر حال جمعي از مخالفان حضرت امير (ع) را اين گروه تشکيل ميدادند که به دخالت امام علي (ع) در مسائل اجتماعي و حاکميت دين اعتراض داشتند به اين نمونه توجه کنيد: از جمله مخالفان حضرت امير (ع) ابوسعيد بود درباره امام علي (ع) ميگفت: اگر علي در مدينه ميماند و به خوردن خرما قناعت ميکرد برايش بهتر بود از آنچه که در آن وارد شده است و تلاش زياد ميکرد که مردم از علي (ع) حمايت نکنند روزي او را ديد که براي وضو گرفتن آب زيادي مصرف ميکند حضرت به او فرمود: آب زيادي را هدر دادي؟! در پاسخ امير (ع) گفت: خونهايي که اميرالمؤمنين هدر داده است بيشتر از اينهاست؟! حضرت فرمود: بخاطر آن خونها غمگين هستي؟ آري! حضرت فرمود: براي هميشه غمگين باش. گفتهاند به دنبال اين سخنان تا پايان عمر هميشه گرفته و غمگين بود.[2].
مقصود از متحجران کساني هستند که درک درستي از دين و جامعيت دين بخصوص در مسائل اجتماعي ندارد و اگر بخواهيم به زبان روز بيان کنيم دين را تنها رابطه خدا و انسان ميدانند و از تنظيم روابط بين انسانها بر اساس دين عاجزند و حاضر نيستند سخني بگويند و آن را نفي ميکنند و صرفا جنبههاي عبادي دين توجه آنان را جلب کرده و به سختي پايبند هستند و اگر کساني بخواهند جنبههاي اجتماعي دين را پياده کنند برنميتابند و به اسم مخالفت اين رفتار با دين به مخالفت با آن بر ميخيزند و هرگز شهامت قيام مسلحانه عليه حکومت را ندارند و مخالفت آنان در حد بليغات و ايرادهاي به ظاهر شرعي گرفتن خلاصه ميشود.