نقد اين سخن
ب: چگونه قابل تصور است که در چنين مسألهاي حقيقي وجود نداشته باشد و حق با هيچکدام نباشد با اينکه هيچ مسألهاي را نميتوان بدون حکمي از احکام خمسه در نظر گرفت[1] ابنحزم رهبر مکتب ظاهريه در اهل سنت در نقد اين نظريه که هر مجتهدي بر حق است مطالب فراواني بيان ميکند از جمله ميگويد: بر اساس اين نظريه لازم ميآيد يک انسان در آن حد واحد هم در بهشت تا ابد بماند و هم در جهنم تا ابد بماند زيرا اگر انساني بر اساس نظر مجتهدي کافر باشد بايد در جهنم باشد و همين انسان اگر بر اساس نظر مجتهدي ديگر مؤمن باشد بايد در بهشت بماند در آن واحد سپس ميگويد: در رد اين نظريه همين مقدار کافي است که خداوند تصريح کرده است که در راه رسيدن به او يکي است و بقيه راهها بيراهه است و پيامبر نيز اجتهاد عدهاي از صحابه را در زمان خود تخطئه کرده است و آنگاه مواردي از آنها را نقل ميکند.[2]. ج: گرچه ابنحجر راجع به اصحاب صفين در پايان تصريح ميکند که با کشته شدن عمار معلوم شد که حتي با علي است ولي راجع به اصحاب جمل بدون اظهارنظر صريح از کنار آن ميگذرد اين به اين معنا خواهد بود که هر دو بر خطا بوده اند. البته بايد حجر تقدير کرد که همين مقدار شهامت را داشته در يک جريان با شهامت اعلام کند که حق با کيست ديگران که همين شهامت را نداشته و حقايق را کتمان کردهاند.
الف: چگونه ميتوان پذيرفت که در جنگي که چندين هزار انسان مسلمان کشته شدهاند و اين همه تلفات مالي، جاني و... بدنبال داشته هر دو گروه خطاکار بودهاند؟!