وظائف دانشمندان، دانشجويان و برتري دانش از ديدگاه علي











وظائف دانشمندان، دانشجويان و برتري دانش از ديدگاه علي‏



علي در خلال سخناني به کميل بن زياد نخعي چونان استادي که دانشجوي برجسته خويش را به شيوه‏اي خصوصي در مراتب عالي حکمت آموزش مي‏دهد نکاتي را يادآور شده است که به حق بايد گفت از رساترين نظرات در مسائل آموزش و پرورش است. «قال کميل بن زياد: أخذ بيدي اميرالمؤمنين علي بن أبي‏طالب عليه‏السلام فأخرجني الي الجبان، فلما أصحر تنفس الصعداء ثم قال: يا کميل، ان هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاها، فاحفظ عني ما أقول لک.

الناس ثلاثة: فعالم رباني و متعلم علي سبيل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق يميلون مع کل ريح لم يستضيئوا بنور العلم، و لم يلجاوا الي رکن وثيق.

يا کميل، العلم خير من المال، العلم يحرسک و انت تحرس المال. و المال تنقصه النفقة و العلم يزکو علي الانفاق، و صنيع المال يزول بزواله.

يا کميل بن زياد، معرفة العلم دين يدان به، به يکسب الانسان الطاعة في حياته، و جميل الا حدوثة بعد وفاته، و العلم حاکم و المال محکوم عليه.

يا کميل هلک خزان الاموال و هم احياء و العلماء باقون ما بقي الدهر، اعيانهم مفقودة و امثالهم في القلوب موجودة.

ها، ان ههنا لعلما جما و اشاربيده الي صدره، لو اصبت له حملة، بلي اصبت لقنا غير مأمون عليه مستعلا آلة الدين للدنيا و مستظهرا بنعم الله علي عبادة، و بحججه علي اوليائه، او منقادا لحملة الحق لا بصيرة له في احنائه،ينقدح الشک في قلبه لاول عارض من شبهة. الا لاذا و لا ذاک، او منهوما باللذة سلس القباد للشهوة أو مغرما بالجمع و الادخار ليسا من رعاة الدين في شي‏ء أقرب شي‏ء شبها بهما الانعام السائمة کذلک يموت العلم بموت حامليه....»[1] «کميل پسر زياد نخعي گفت اميرمؤمنان علي بن ابي‏طالب که سلام به او باد، دستم را گرفت و به صحرا برد و چون به آنجا رسيد آهي دردآلود کشيد، آنگاه گفت: اي کميل، اين دل‏ها چونان ظرف‏ها است که بهترين آنها نگاهدارنده‏ترين آنها است. پس از من فراگير و نگاهدار از آنچه تو را مي‏گويم».

«مردم سه گروه‏اند، دانشمند خداشناس و دانش آموزي پويا در راه رستگاري، و نابخرداني بسان پشگان که هر بانگي نادانسته را پاسخ گويند و به سوي هر بادي گرايند، نه از نور دانش پرتو و نه در پناهگاهي استوار پهلو گيرند.»

«اي کميل، دانش نکوتر از دارائي است، که دانش تو را پاس دارد و تو دارائي را، مال را بخشش بکاهد، دانش را بخشودن بيفزايد و مالدار با از بين رفتن مال از بين رود»

«اي کميل پسر زياد، شناخت دانش چونان ديني است که بايد بدان گرائيد، آدمي در زندگي دانش مي‏آموزد تا از پس مرگ براي خويش نيکي اندوزد. دانش فرمانده است و مال فرمانبردار.»


«اي کميل مال‏اندوزان در زندگي مرده‏اند و دانشمندان زندگان جاويداند، تن‏هايشان ناپيدا و نشانه‏هايشان در دل‏ها پيدا است.»

«هان که اين سينه را دانشي است انباشته، چه مي‏شد که فراگيرندگاني برايش مي‏يافتم، آري تيز هوشي يافته‏ام که او را امين نمي‏يابم، دين را دست آويز دنيا کرده، به نعمت‏هاي خدا بر بندگانش برتري مي‏جويد، و با برهان دانش بر خدا دوستان بزرگي مي‏فروشد، يا آنکه خداوندان دانش را پيرو است اما در شناخت نکته‏هاي باريک او را بينشي نيست، با نخستين شبهه‏اي که در دلش راه يابد فرو ماند، بدان که درک دانش نه اين را شايد و آن را، يا آنکه سخت پايبند لذت است و راهوار شهوتراني و گردآوري دارايي، که هيچيک را پاسداري از دين نشايد و اين دو بيشتر به چهارپاياني مانند سرگرم چرا و در چنين هنگامه‏اي است که دانش با مرگ دانشورانش مي‏ميرد».









  1. نهج‏البلاغه 387 تا 388.