وظايف رهبر در مقابل فرماندهان سپاه اسلام
براساس آنچه که در منشور جاودانهي علي عليهالسلام مطرح شده است، رهبر نيز در مقابل فرماندهان سپاه وظايفي دارد که اهم آنها به طور خلاصه از اين قرار است: [صفحه 140] 1. مهرباني همه جانبه با فرماندهان، همچون مهرباني پدر و مادر خانواده نسبت به فرزندشان. 2. نيرو بخشيدن به فرماندهان، به طوري که رهبر، از هيچ چيزي که باعث قدرت يافتن آنها ميشود، دريغ نکند و آنچه را که موجب تقويت و نيرومنديشان ميگردد، مشکل و بزرگ و غير عملي به حساب نياورد. 3. توجه دائمي نسبت به فرماندهان. بدين معني که رهبر ميبايست همواره از حال فرماندهان و مسائل زندگي آنان آگاه باشد، به آنها لطف و محبت داشته باشد و اين مسئله را ناچيز و بياهميت نداند، زيرا ارتشيان و فرماندهان سپاه، وقتي به مناسبتهاي گوناگون از رهبر خود لطفهاي کوچک و بزرگ ببينند نسبت به وي حسن ظن پيدا ميکنند و همين باعث ميشود که با او کمال همکاري و خيرخواهي را داشته باشند و در خدمتش به جان بکوشند. 4. رهبر نبايد به خاطر آنکه کارهاي بزرگي براي فرماندهان انجام داده و الطاف چشمگيري نسبت به آنها کرده است، وظيفهي خود را تمام شده بداند و ديگر از انجام کارهاي کوچک براي آنان خودداري ورزد. بسا کارهاي ظاهرا ناچيزي و لطفهاي کوچک هستند که بسيار ظريف و موثرند و در جلب محبت و جذب قلوب افراد نقش مهمي دارند. پس فرماندهان نيز همانطور که از رهبر خود انتظار کارهاي بزرگ دارند و به آن نيازمندند، از کارهاي کوچک و ظريف او نيز شادمان ميشوند و بر رهبر است که هر کدام از اينگونه کارها را در موقع خود انجام دهد. حضرت در اين باره ميفرمايد: ثم نفقد من امورهم ما يتفقد الوالدان من ولدهما و لا يتفاقمن في نفسک شيء قويتهم به و لا تحقرن لطفا تعاهدتهم به و ان قل فانه داعيه لهم الي بذل النصيحه لک و حسن الظن بک. و لا تدفع تفقد لطيف امورهم اتکالا علي جسيمها، فان لليسير من لطفک موضعا ينتفعون به و للجسيم موقعا لا يستغنون عنه. [صفحه 141] ارتشيان را آنگونه تفقد کن که والدين نسبت به فرزندانشان دلجويي ميکنند و هيچ چيز را که در جهت تقويتشان صرف ميکني، بزرگ مشمار و هيچ لطفي را که بهانهي احوالپرسي آنان قرار ميدهي - هر چند کم باشد - ناچيز مپندار، زيرا همين محبتهاي کم، آنان را وادار به خيرخواهي و حسن ظن نسبت به تو ميکند. هرگز رسيدگي به مسائل و نيازهاي ناچيز سپاه را به خاطر انجام کارهاي بزرگشان وامگذار، زيرا همين الطاف جزيي جايگاه خاص خود دارد که از آن سود ميبرند و کارهاي بزرگ نيز موقعيتي دارد که خود را از آن بينياز نميدانند. با توجه به بيان علي عليهالسلام در اين مورد، نکات بسيار ظريف و حساس و دقيقي به دست ميآيد، از جمله ملاحظه ميشود که اگر انتخاب فرماندهان شايسته و لايق براساس شرايط و معيارهاي بيان شده کار دشواري است و اگر يافتن و به کار گماردن اينگونه فرماندهان براي رهبر نوعي توفيق مهم محسوب ميشود، همچنين حفظ و نگهداري آنها و تشويق و دلگرم ساختن و تقويت دائمشان، هم مشکلتر و هم موفقيتي بزرگتر است. مسئله در اين است که اينگونه فرماندهان افراد برجسته و با شخصيتي هستند که ويژگيها و امتيازات مهمي دارند و نظاير آنان کمياب است. از طرف ديگر فرماندهان با تمام وجود مسووليتهاي بزرگي را قبول کرده و جان بر کف گرفتهاند و با ايثار و از خود گذشتگي قدم در راهي گذاشتهاند که سر و کارشان همواره با جنگ و قتال است و در واقع در هر قدم، مرگ و شهادت انتظارشان را ميکشد. پس اين ويژگيهاي برجسته و مسووليتهاي خطير، حقا ميتواند توقعات و انتظاراتي از رهبر، در قلب و روح آنها ايجاد کند که برآورده کردن آن وظيفهاي دشوار و حساس بر دوش رهبر ميگذارد. در حقيقت، يک رهبر راستين موظف است در اين مواد با دقت و بلندنظري و درک قوي و انديشهي عميق به مسئلهي نگاه کند و کمال مراقبت را بجا آورد، چرا که در اين موارد تنها مسائل مادي و احتياجات ظاهري مطرح نيست، بلکه موضوع عواطف رقيق و ارواح حساس و نيازهاي معنوي و روحي مطرح است که بيتوجهي بدانها ميتواند موجب رنجش و دلسردي شود و حتي گاهي به فاجعه منتهي گردد. بدين جهت [صفحه 142] ميبينيم علي عليهالسلام در اينجا رهبر را در موضعي قرار ميدهد که حتي ميبايست نقشي چون نقش پدر و مادر را براي ارتشيان و فرماندهان ايفا کند.
علي عليهالسلام هرگز مسئلهاي را تنها از يک جهت و به صورت يک بعدي نگاه نميکند، بلکه همواره ابعاد گوناگون مسائل را در نظر ميگيرد. اگر از ديدگاه وي وظايف و شرايط و خصايلي براي سپاه اسلام و به ويژه فرماندهان تعيين شده، وظايفي هم که والي و رهبر يک جامعهي اسلامي نسبت به ارتش و فرماندهان دارد، از نظر دور نمانده است.
صفحه 140، 141، 142.