قوام هر يك از اقشار جامعه بسته به قوام اقشار ديگر است











قوام هر يک از اقشار جامعه بسته به قوام اقشار ديگر است



در گذشته از سرنوشت مشترک افراد جامعه و پيوستگي طبقات اجتماع سخن گفتيم، اکنون اضافه مي‏کنيم که در ديدگاه علي عليه‏السلام قوام هر يک از طبقات اجتماع بسته به قوام طبقه‏ي ديگر است. به ديگر سخن، هيچ طبقه‏اي از وجود طبقه‏ي ديگر بي‏نياز نيست و اگر بخواهد طبقه‏اي (در هر شان و منزلتي که باشد) موجوديت خود را حفظ کند، بايستي در نگهداري موجوديت ديگر طبقه نيز تلاش نمايد و تصور نکند که موجوديت آن بسته به نابودي ديگري است:

دردا که دواي درد پنهاني ما
افسوس که چاره‏ي پريشاني ما

بر عهده‏ي جمعي است که پنداشته‏اند
آبادي خويش را ز ويراني ما

[صفحه 135]

چرا که در جامعه بدون قواي مسلح، امنيت نيست و هرگاه امنيت نباشد، تجارت و کشاورزي مختل است و با رکود تجارت و انحطاط کشاورزي، هرگز مالياتي نيست که بودجه‏ي نيروهاي مسلح و تسليحات نظامي تامين گردد. کار واليان و قضاوت نظارت دائم بر تنظيم فعاليتهاي مختلف اجتماعي است. اگر نظارت دقيق آنان صورت نگيرد، جامعه دچار فتنه و آشوب خواهد شد.

طبقات پايين‏تر نيز تشکيل دهنده‏ي افراد جامعه هستند و گفتيم اگر افراد نباشند، جامعه‏اي وجود ندارد. اين است که علي عليه‏السلام قوام هر يک از طبقات اجتماع را (بدون اينکه يکي بر ديگري امتياز و برتري داشته باشد) بسته به قوام ديگر طبقه مي‏داند و معتقد است که اگر طبقه‏اي موجوديت خود را از دست بدهد و قادر به ادامه‏ي تلاش نباشد، طبقه‏ي ديگر نيز، از آن متاثر خواهد شد:

فالجنود باذن الله حصون الرعيه و زين الولاه و عز الدين و سبل الامن، و ليس تقوم الرعيه الا بهم.

ثم لا قوام الجنود الا بما يخرج الله لهم من الخراج الذي يقوون به علي جهاد عدوهم و يعتمدون عليه فيما يصلحهم و يکون من وراء حاجتهم.

ثم لا قوام لهذين الصنفين الا بالصنف الثالث من القضاه و العمال و الکتاب، لما يحکمون من المعاقد و يجمعون من المنافع و يوتمنون عليه من خواص الامور و عوامها.

و لا قوام لهم جميعا الا بالتجار و ذوي الصناعات، فيما يجتمعون عليه من مرافقهم و يقيمونه من اسواقهم و يکفونهم من الترفق بايديهم مما لا يبلغه رفق غيرهم.

ثم الطبقه السفلي من اهل الحاجه و المسکنه الذين يحق رفدهم و معونتهم.

سپاهيان با اذن پروردگار دژهاي رعيتند و زينت زمامداران و عزت دين و وسيله‏ي امنيت. آسايش مردم جز به وسيله‏ي «جندالله» ممکن نيست.

از طرفي قوام سپاه ممکن نيست مگر به وسيله‏ي خراجي که خدا از مال توده‏هاي مردم بيرون مي‏کشد، زيرا (سپاه) با خراج براي جهاد با دشمن تقويت مي‏شوند و براي

[صفحه 136]

اصلاح کار خود به آن تکيه مي‏زنند و با آن نيازمنديهاي خويش را مرتفع مي‏سازند.

اين دو گروه نظام نمي‏گيرند جز با گروه سوم، که «قضات» و «کارگزاران دولت» و «منشيان» هستند، زيرا اين گروه، قرار دادها و معاملات را استحکام مي‏بخشند و مالياتها را جمع‏آوري مي‏کنند و در ضبط امور خصوصي و عمومي، مورد اعتمادند.

تمام اين گروهها بدون «تجار» و «پيشه‏وران» و «صنعتگران» پايداري ندارند، چون آنها به اميد سود گرد هم مي‏آيند و نيازهاي ديگر اصناف را با دست و بازوي خويش تامين مي‏کنند که در امکان ديگران نيست.

سپس قشر پايين نيازمندان و از کار افتادگان هستند که حق اين است از کمک و همکاري ديگران بهره‏مند شوند.


صفحه 135، 136.